«صبح من» با دلنوشتهها: همه چیز را مهیا کردهاند تا بال پریدنت را پیدا کنی. آسمان، زمین، خاک، هوا، هر چه هست به یاری تو شتافته تا مسیرت را پیدا کنی اما … مسیر را گم کردهایم.
در مسیر بودیم که امیال و هوسها دورهمان کردند. زرق و برق فانی آنها عقل از سرمان ربود و ما را از مسیر بندگی خارج کرد.
هر چقدر هم از مسیر دور شویم، انگار کسی با طناب ما را به خط راست هدایت میکند.
نمیدانم چقدر برای معبودم، عبد بودهام؛ اما خوب میدانم که معبودم همتا ندارد. از مسیر بندگیش فاصله میگیرم اما باز مرا فرا میخواند. مهلتم میدهد.
ای عزیز، کمک کن تا همه چیز غیر تو در نظرم پست گردد و زمان وصل ما کوتاهتر شود. به تو رسیدن چقدر شیرین است.
ای کاش رسیدن به تو تمام قلب و ذهن مرا پُر میکرد تا دیگر جایی برای غیر نبود. غیرِ تو، در درونم جا خوش کردهاند.
دوست دارم فقط به تو بیندیشم. تنها توجهم به تو باشد، نه خلق تو. آفرینندههای خدا برای من مسیر را هموار میکنند، اما من بهره درستی از آنها نبردم و شدم گمشده.
خیرات، حسنات، برکات، هر چه هست در این راه است و غیر آن هیچ است.
ذهنم مشوّش است. هیچ تمرکزی ندارم. بیراهه توان فکر کردن را از من گرفته است.
دوست دارم در پی نیکی باشم، اما پلیدی احاطهام کرده است. دوست دارم خاطرم آرام باشد، اما اضطراب خفهام کرده است.
این اضطراب آنقدر زیاد است که حتی دنیای مرا تلخ کرده.
اضطراب و ترس. اضطراب برای اینکه عمرم بدون توشه میگذرد. ترس برای اینکه چگونه در مقابلت به پاسخ بایستم.
منِ ذلیلِ حقیرِ مسکین، چه دارم تا به وسیله آن از عدالتت در امان باشم؟ هر چه در این مزرعه دنیا کاشتم، خودم با دست خویش نابود ساختم.
تهمت زدم، دروغ گفتم، غیبت لقلقه زبانم شد، به ناحق قضاوت کردم، در نماز سستی کردم، با زبان روزه حق را ناحق کردم، به خودم جرأت دادم تا بگویم که بهتر از خالق میفهمم و احکام را جابجا کردم. منِ رو سیه، هر چه خواستم کردم و شدم این گمگشته خسته مانده از مسیر.
هیچ ندارم تا با آن بتوانم دلیلی بیاورم و از عذابت در امان باشم.
ای غفران، از خطاهایم درگذر و مرا بیش از پیش از آغوش پر مهر و محبتت بهرهمند گردان.
ای حبیب جانها در این ماه آمدهام تا دوباره مسیر را پیدا کنم. منِ گمشده را دریاب.
دلنوشتههای پیشین:
- چرا معجزه خدا بر طاقچه خانه ما خاک میخورد؟
- دلبرا! در بیابان شک و خطا افتادهایم؛ زمان غافلهسالاریات کِی میرسد؟
- دلنوشته: خلوتی با معبود
- دلنوشته: ای خالق بلاشبیه مرا دریاب…
- اگر فرشته مرگ به سراغمان آمد، در آن لحظه به چه میاندیشیم؟
- چرا «لغزش» عادتم شده است؟