ضربالمثل یا زبانزد گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. قرار است از این پس در بخش حکایتهای «صبح من»، به بیان داستان نهفته در پَسِ مثلها بپردازیم. با ما همراه باشید.
ضربالمثل یا زبانزد گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. قرار است از این پس در بخش حکایتهای «صبح من»، به بیان داستان نهفته در پَسِ مثلها بپردازیم. با ما همراه باشید.
ضربالمثل یا زبانزد گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. قرار است از این پس در بخش حکایتهای «صبح من»، به بیان داستان نهفته در پَسِ مثلها بپردازیم. با ما همراه باشید.
هر کدام از بچهها تکهای انداختند، پسرک سر به زیر انداخت و فقط من حرفی نزدم. دیدم رفت کنار دیواره کارون و خیره شد به آب رودخانه. نمیدانم چرا نگاهم... برای ادامه داستان با ما همراه شوید.
در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر» ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود اما... برای ادامه داستان با ما همراه شوید.
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند.
فردی از کنار اردوگاه فیل ها عبور می کرد و متوجه شد که فیل ها در قفس نگهداری نمی شوند یا با استفاده از زنجیر آنها را نگه نمی دارند.
پسرک از دره اي بالا رفت و فرياد زد: «از تو متنفرم، متنفر!» انعكاس صدايش به خودش بازگشت: «از تو متنفرم، متنفر!» برای ادامه داستان با ما همراه باشید.