«صبح من» با دلنوشتهها: ای «احد بلا شریک»! در این دنیا، فراموشیمان زیاد است. فراموش میکنیم که اگر نخواهی، حتی برگی از درخت نمیافتد.
زمین و زمان را به هم گره میزنم و نقصانهای زندگی را «بیعدالتی زمانه» میخوانیم. غافل از اینکه تو بر سراسر جهان، مالکی پس «بیعدالتی»، معنا ندارد.
گاهی شده است میدویم تا به مقصد برسیم. اما هزار و یک اتفاق مانع رسیدن به هدف میشود. در این بین، بخت و اقبال خود را لعن میکنیم که چرا بدشانس هستیم در حالی که از اتفاقات باید درس گرفت تا به سمت آینده پیشرفت کرد.
در بیماری، اگر نخواهی، طب و دارو اثر ندارد.
در امور مالی، اگر نخواهی برکت از مال ما رخت برمیبندد.
در خورد و خوراک، اگر نخواهی جز زیان، چیزی برایمان ندارد.
در خواب و استراحت، اگر عنایت تو برداشته شود، را برداری جز زجر هیچ نیست.
همه و همه با وجود تو معنا میگیرد.
پس «بدشانسی»، «نگونبختی» و «ناعدالتی» وجود ندارد؛ همهی مسیر بندگی تا فنای در خدا را خود حق مطلقش چیده است. تنها باید درس گرفت تا حرکت با مقاومت بیشتری همراه شود.
آری اینگونه باید به مسیر بندگی نگاه کرد، نه اینکه تمام اتفاقات را گره به «بخت بد» و «نامیمون» بودن آن زد.
آرام جان، درونمان پر از تلاطمات است، سرشار است از جدال حق و ناحق. در این شرایط، دستمان را بگیر تا بهترین انتخاب را داشته باشیم.
خداوندا زندگی ما را «زندگی عبدگونه» قرار بده.
دلنوشتههای پیشین:
- دلنوشته: خسته از توجیههای بیپایه
- دلنوشته: طعم لذت نماز
- دلنوشته: آمدهام تا قدردان باشم
- دلبرا! در بیابان شک و خطا افتادهایم؛ زمان غافلهسالاریات کِی میرسد؟
- دلنوشته: خلوتی با معبود
- دلنوشته: ای خالق بلاشبیه مرا دریاب…
- اگر فرشته مرگ به سراغمان آمد، در آن لحظه به چه میاندیشیم؟
- چرا «لغزش» عادتم شده است؟
- دلنوشته: مسافر گمشده