«صبح من» با دلنوشتهها: آمده است نتیجه حیات حق. آمده است هر چه نیکویی است. آمد پسر بزرگ حیدر کرار. خوش آمدی ای حُسن حَسن کریم و یار.
جهان مولودی را میپذیرد که گذشت، ملکه ذهنش شده است. در ماهی به دنیا میآید که ماه گذشت است.
مظلومی که هر چه گذشت سیه دلان طاقتش را نداشتند.
آخر مگر میشود از هر چه داری بگذری و باز دوباره همه چیز را آغاز کنی؟ مگر میشود هر چه داری به فقیر بدهی و خود از ابتدا زندگی را آغاز کنی؟
چه زیبا ابن علی صوم را در زندگیاش به تصویر کشید.
پدر، حیدر کرار، مادر فاطمه، کبری، مگر میشود جور دیگر باشد؟
باید نامت را خدا از عرش به زمین میفرستاد تا بدانند ویژه است.
ای مِهر تمام که در روزگار غربت ائمه پشتت را خالی کنند و تو را مجبور به صلح کنند، این غفلت مردم ادامهدار است.
بعد از شما ده امام دیگر پا به جهان گشودند، اما براثر غفلت جاهالانه و عامدانه، منجی آخر در پس غیبت قرار گرفت تا قدر نداشته را بدانیم.
اما حالا هزار و اندی سال است که باز نتوانستهایم قدردان باشیم و هنوز حجت ابن الحسن آخرین ذخیره الهی برای هدایت بشر در پشت پرده غیبت است.
ما هنوز قومی نشدیم که امام را در کنار خود داشته باشیم.
ای نیک و نیکزاده ما را دعا فرما تا در این دنیای پُر بلا و امتحان روسفید به آخرت پا گذاریم تا در مقابل دیدگان مادرتان آن گوهر ناب محمدی خجل نگردیم.
دلنوشتههای پیشین:
- دلنوشته: در مسیر بندگی
- دلنوشته: خسته از توجیههای بیپایه
- دلنوشته: طعم لذت نماز
- دلنوشته: آمدهام تا قدردان باشم
- دلبرا! در بیابان شک و خطا افتادهایم؛ زمان غافلهسالاریات کِی میرسد؟
- دلنوشته: خلوتی با معبود