رمان شاهزاده و ماه ـ قسمت هفدهم
مراحل پیشرفت علم شیمی از ابتدا تاکنون
استقلال چگونه میتواند فصل بعد آسیایی شود؟
۵ نکته اساسی در چیدمان مجسمه ها در خانه
دلنوشته: طعم لذت نماز
آشنایی با حقایقی جذاب درباره زندگی فلامینگوها
(ویدئو) دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان به همراه شرح و تفسیر
سهگانه بر باد دادن قهرمانیهای مهدی شیری؛ شیری و از بین بردن ۲ قهرمانی آسیا!
ضربالمثل یا زبانزد گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. قرار است از این پس در بخش حکایتهای «صبح من»، به بیان داستان نهفته در پَسِ مثلها بپردازیم. با ما همراه باشید.
کاربری در یکی از شبکههای اجتماعی پرمخاطب از بقیه کاربران پرسید:"چه رازی در زندگی دارید که نمیتوانید با اطرافیان، دوستان یا اعضای خانواده در میان بگذارید؟" کاربران مختلف از سراسر دنیا خیلی زود به این پرسش واکنش نشان دادند و سینه خود را از شر سنگینی رازهایی ناگفتنی خلاص کردند. در ادامه قرار است با هم نگاهی بیندازیم به تعدادی از این پاسخها...
این رمان، داستان «جاناتان» را بیان میکند که به رغم موفقیتهای کاری، درگیر موضوعات زیادی در زندگی است. حادثهای به او یاد میدهد که زندگی، چیزی فراتر از روزمرگی ماست.
در این در دلنوشته میخوانیم که یادم میآید وقتی برای اولینبار پرواز کردم، از بالای سرزمینی رد شدم. دیدم نهری در آنجا جاری شده است. نزدیک نهر شدم، دیدم صدای فریاد میآید... . برای ادامهی خواندن این دلنوشته، با ما همراه باشید.
این دشمن عجیب است که هیچ رحمی ندارد. چقدر در دلشان لقمه حرام جای گرفته که این گونه با شمشیر به جان علی افتادند. چقدر بغض و کینه از این خاندان پاک بر دل داشتند که اینگونه علی را پاره پاره کردند...
طفل بیجان در میان دستش. چه کند حال خرابش، دردش، مادرش طفلش سپرد تا که سیراب شود. سیراب شد اما نه به دست پدرش. پس عبا را بکشید تا نبیند مادری فرزندش...
نفرین بر تو کوفه که پیک حسین(ع) را از بالای بلندی، روی زمین زدی تا پیام «میا حسین» شنیده نشود. لعنت بر تو که با زر و سیم و وعده، مردمت پشت پسر عم حسین(ع) را خالی کردند.
ـ «بابا شما از کجا زری خانم رو میشناسید؟ چه جوریه که من صاحب کار جواد رو نمیشناختم؟» ـ «هیچی پیگر آقا جواد بودیم که ...