مجلهی خبری «صبح من»: وقتی دنیای شما از هم پاشید، زندگی را دوباره کنار هم قرار دهید. «ریچل هالیس» در پیشگفتار کتاب «هنوز آینده را ندیدم» مینویسد: «تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم چون تاکنون چندین بار از بحرانها و اندوه، جان سالم به در بردهام و باور دارم آنچه میدانم، بسیار مهم است و باید با دیگران به اشتراک بگذارم. او این کتاب را برای کسانی نوشته است که شکست خورده و ناامید شدهاند. ریچل در این بخش، به ادامه این موضوع خواهد پرداخت که دست از کاوش در رنجهایتان بردارید.
تاکنون دربارهی پرسشهایی که با «چه کسی؟»، «چه موقع؟»، «چرا؟» و «چگونه؟» شروع میشوند و منجر به رنج کشیدن میشوند، صحبت کردیم. همچنین توضیح دادیم که طبق یک واقعیت انکارناپذیر، شما هرگز نمیتوانید پاسخهای مناسبی برای این پرسشها بیابید اما در مورد «چگونه؟» اوضاع متفاوت است.

این بار میگویم که برای این نوع پرسشها، قطعا یک پاسخ وجود دارد. متأسفانه هنوز یک نسخهی مناسب برای همهی موارد یافت نشده است. در اینجا منظور از «چگونه؟» چگونگی حرکت به سمت جلو، چگونگی شروع درمان و چگونگی شناسایی مشخصههای مثبت در دردی است که تجربه میکنید و باز هم این چگونگی، بستگی به خودتان دارد چون درمان نیز، یکی از مأموریتهای انفرادی است.
شما به کمک نیاز دارید و نیاز خواهید داشت اما کار کردن بر روی این موضوع به طور تمام و کمال، بستگی به خودتان دارد حتی مسیری که انتخاب خواهید کرد نیز بستگی به خودتان دارد.
شیوهای که در پیش گرفتهاید، یعنی قرار است کار مورد نظر را به شیوهی خودتان، برای خودتان و توسط خودتان انجام دهید. قطعا میتوانید قدرت و شهامت کافی برای عبور از مسائل دشوار را بیابید و به فردی قویتر برای همهی عزیزان تبدیل شوید.
توجه داشته باشید که هیچ کس نمیتواند این کار را برای شما انجام دهد و هیچ کس هم نمیتواند به شما بگوید چگونه باید کارهایتان را انجام دهید. این شما هستید که باید ابزارهای لازم که در دسترس هستند را گردآوری کرده و با کمک آنها، نیازهای خود را به بهترین شکل، تأمین کنید.
آنچه به من در پیمودن این مسیر کمک کرد، این بود که همهی توجه و توان خود را به سمت سفر، معطوف کردم. با افزایش سن، آموختم که خودم باید روش انجام کارها را انتخاب کنم. از جمله گذر از دشوارترین فصول زندگی. اکنون در رویارویی با یک دشواری و پس از آنکه شوک اولیه برطرف میشود، خود را به چالش میکشم تا اهداف خود را در مسیر مشکلات، حل کنم.
زمانی که ازدواجم از هم پاشید، خود را به چالش کشیدم تا مدتی در عذاب بمانم. این کار لازم بود تا همهی موارد را به درستی، پردازش و درک کنم. اکنون میدانم که چگونه باید با مسائل روبرو شوم. مشکلات خودم و فرزندانم را حل کنم و حتی یک گام فراتر رفته، و یک لیست کاملا قاطع از چگونگی مراقبت از خودم تهیه کردم.

در این لیست، چگونگی حفاظت از مرزهای شخصی خودم را توضیح دادم و حتی چگونگی برخورد با عزیزانم را توصیف کردم. اکنون یک مسیر مشخص دارم بنابراین، احساس آرامش میکنم. در حال حاضر برای من تفاوتی نمیکند که با یک هرج و مرج روبرو شوم و یا روزهای دشوار در پیش داشته باشم در هر حال میتوانم به خودم یادآوری کنم که من چه کسی هستم.
گام دوم این بود که یک منطقهی عاری از قضاوت ساختم، اگرچه همهی ما باید خود، مسیر را به تنهایی ادامه دهیم اما لازم است فرد قابل اعتمادی داشته باشیم و همراه با او، مسائل را بررسی کنیم؛ بررسی بدون قضاوت! توجه کنید اگر احساسات خود را محبوس یا سرکوب کنید با پدیدهی زودپز روبرو خواهید شد. هرچه تلاش بیشتری برای سرکوبی احساسات داشته باشید، میزان فشار درونی بالاتر رفته و در نهایت شاهد یک انفجار مهیب خواهید بود. اگر در همان مراحل اولیه، حقایق را بپذیرید، هرگز با آسیبهایی تا این میزان شدید، روبرو نخواهید شد.
شما میتوانید از یکی از اطرافیان کمک بگیرید. قطعا در زندگی هر یک از ما، فرد قابل اعتمادی وجود دارد. نیازی نیست همهی افکار و احساسات خود را با وی در میان بگذارید. به هر حال همهی افراد در جایگاهی قرار ندارند که بتوانند مشکلات شما را درک کرده یا حل کنند اما توصیه میکنم اوضاع را بررسی کنید شاید برخی از اطرافیان به اندازهی خودتان، عاشق عملکردهای واقعی و مناسب باشند.
تایپ، تنظیم و تخلیص: مجلهی خبری «صبح من»
بخشهای پیشین:
- دست از کاوش در رنجهایتان بردارید ـ ۴
- دست از کاوش در رنجهایتان بردارید ـ ۳
- دست از کاوش در رنجهایتان بردارید ـ ۲
- دست از کاوش در رنجهایتان بردارید ـ ۱
- چگونگی رویارویی با هویتی که دیگران برای شما تعریف کردهاند ـ ۲
- چگونگی رویارویی با هویتی که دیگران برای شما تعریف کردهاند ـ ۱
- برای تأیید دیگران، خود را نابود نکنید