تاریخ : شنبه, ۱۴ مهر , ۱۴۰۳ Saturday, 5 October , 2024
3
داستان صورت‌های فلکی؛

صورت فلکی «حَمَل» یا «بره» چگونه به آسمان آمد؟

  • کد خبر : 37305
  • 16 بهمن 1402 - 11:40
صورت فلکی «حَمَل» یا «بره» چگونه به آسمان آمد؟
زیباترین افسانه‌ای که درباره‌ی «حَمَل» وجود دارد، به طور یقین داستان «قوچ پشم طلایی» است. این افسانه مربوط به یونان باستان است. می‌گویند در زمان‌های خیلی قدیم در آنجا پادشاهی زندگی می‌کرد که... .

«صبح من» با نجوم: اسامی صورت‌های فلکی برای ما بسیار آشنا هستند؛ اما تقریباً هیچ یک از ما درباره‌ی داستان‌هایی که پیشینیان ما درباره‌ی این صورت‌های فلکی نقل می‌کردند، هیچ اطلاعی نداریم. در ادامه، افسانه‌ی صورت فلکی «حَمَل» یا «بره» را با هم می‌خوانیم. با ما همراه باشید.

به گزارش مجله‌ی خبری «صبح من»، زیباترین افسانه‌ای که درباره‌ی «حَمَل» وجود دارد، به طور یقین داستان «قوچ پشم طلایی» است. این افسانه مربوط به یونان باستان است. می‌گویند در زمان‌های خیلی قدیم در آنجا پادشاهی به نام «آماتاس» زندگی می‌کرد. او با بانوی ابرها، «نِفِله» ازدواج کرده بود و از او دختری به نام «هِله» و پسری به نام «فریکسوس» داشت.

پادشاه پس از یک زندگی مشترک طولانی، همسر نخست خود را طلاق داد و با «اینو» ازدواج کرد. آن طور که در افسانه‌ها آمده است، «اینو» نامادری بسیار بدجنس و شروری بود. او با نفرت شدیدی، همواره در پی آزار و اذیت «هِله» و «فریکسوس» بود و تلاش می‌کرد آنها را سر به نیست کند. بنابراین، «اینو» زنان سرزمین خود را متقاعد کرد که تمام بذرهای غلات را برشته کنند تا در هنگام کاشت، در زمین بپوسند و به این ترتیب، مردم با خطر قحطی و گرسنگی روبه‌رو شوند. او گناه این فاجعه را به گردن دو کودک انداخت.

پادشاه دستور داد تا از راهبه‌ای به نام «پیتیا» در معبد «دِلفی» بپرسند که برای نجات انسان‌ها از گرسنگی و مرگ چه باید کنند. ملکه‌ی خیانتکار، پیک‌هایی را که شاه به «دِلفی» فرستاده بود، تطمیع کرد و آنها در مراجعت به پادشاه گزارش دادند که زمین‌ها زمانی محصول می‌دهند که پسرش، «فریکسوس»، را در محراب خدایِ خدایان، «زِئوس»، قربانی کند.

پادشاه برای نجات قومش از قحطی و گرسنگی، با قربانی کردن پسرش در محراب معبد «زئوس» موافقت کرد. هنگامی که «فریکسوس» در غل و زنجیر و در قربانگاه دراز کشیده بود، قوچی ظاهر شد که می‌توانست مانند انسان‌ها سخن بگوید و پشم‌هایی طلایی داشت. این حیوان باشکوه که به خواست بانوی‌ ابرها، «نِفِله» از سوی خداوند «هِرمِس» ارسال شده بود، هر دو کودک را بر پشت خود سوار و به آسمان پرواز کرد.

سفر از اروپا به آسیا بود. در میان راه، «هله» که دختربچه‌ای بیش نبود، از پشت قوچ سقوط کرد و در دریا غرق شد. تنگه‌ای که در آن سقوط کرد، در داردانل امروزی، به یاد او «هِلِسپونت» نام گرفت.

قوچ به همراه «فریکسوس» به پرواز ادامه داد تا به سرزمین دوردستی به نام «کلوخیس» در انتهای دنیا رسید. پادشاه آن سرزمین، قوچ را قربانی کرد و پوست پشم طلایی او را به درخت بلوطی آویزان کرد و اژدهای ترسناکی از این درخت و پوست محافظت می‌کرد.

در افسانه‌ها آمده است که بعدها، دریانوردی به نام «لاسون» با کشتی «آرگو»، پوست طلایی قوچ را به یونان بازگرداند. اما به هر حال، روح قوچ به پاس کارهای نیکش به آسمان صعود کرد.

در مطلب بعد، داستان صورت فلکی «ثور» یا «گاو» را با هم می‌خوانیم. همراه ما بمانید.

گردآوری و تنظیم: مجله‌ی خبری «صبح من»
لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=37305
  • نویسنده : دکتر اریک اوبلاکر
  • منبع : صورت‌های فلکی و نشانه‌های نجومی
  • 1849 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.