مجلهی خبری «صبح من»: وقتی دنیای شما از هم پاشید، زندگی را دوباره کنار هم قرار دهید. «ریچل هالیس» در پیشگفتار کتاب «هنوز آینده را ندیدم» مینویسد: «تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم چون تاکنون چندین بار از بحرانها و اندوه، جان سالم به در بردهام و باور دارم آنچه میدانم، بسیار مهم است و باید با دیگران به اشتراک بگذارم. او این کتاب را برای کسانی نوشته است که شکست خورده و ناامید شدهاند. ریچل در این بخش، به این موضوع خواهد پرداخت که دست از کاوش در رنجهایتان بردارید.
فرض کنید هماکنون در بحبوحهی یک درد یا فقدان هستید. فرض کنید با ترکیبی از اضطراب، ترس، افسردگی، خشم، تلخیها، ناامیدی و غیره روبرو هستید. شاید از مدتها پیش با این وضعیت زندگی کردهاید و اکنون حضور این احساسات در زندگی برای شما عادی شده و آنها را همانند دیگر واقعیتهای زندگی، پذیرفتهاید.

اغلب افرادی که با اندوه و سوگ روبرو هستند، با یک چرخه دست به گریبان میشوند؛
- شوک و انکار،
- خشم و عصبانیت،
- گریز و در هم شکستن،
- افسردگی،
- پذیرش.
این چرخه، چرخهی سوگواری نام دارد.
آیا روند تدریس جملات پرسشی «چه کسی؟»، «چه موقع؟»، «چه؟»، «کجا؟» و «چرا؟» در مدرسه را به یاد دارید؟ اینها همان پرسشهایی است که هر بار با یک رویداد دردناک روبرو میشوید، به سراغ شما میآیند.
«چه کسی؟»؛ این پرسش در صدر لیست قرار دارد. اطمینان دارم که شما نیز تجربه کردهاید که هر زمان با یک فقدان، درد یا آسیب روبرو میشوید، فورا نسبت به دیگر افراد که در این درد سهیم هستند، مشکوک میشوید.
«چه کسی … » یعنی یک پرسش کاملا واضح. اما توجه داشته باشید که مطرح کردن این پرسش، بستگی به شرایطی دارد که همان «چه کسی» برای شما ایجاد کرده است تا به دلایل گوناگون، منجر به درد شود.

«چه کسی …» که به دلیل فقدان، مطرح میشود، یک نوع آرزو است. وقتی که برادرم فوت کرد، سوگواری دردناک بود. تصور کردم بهتر است فقط برای فقدان برادرم سوگواری کنم نه دیگر مواردی که مرتبط با او بودند به ویژه لحظات از دست رفته.
اگر همیشه به این شیوه به موضوع نگاه کنید، فقط برای از دست دادن فرد، سوگوار میشوید. درواقع با این کار سعی داشتم تمرکز بیشتری بر روی از دست دادن برادرم ایجاد کنم و فقط به کمبود حضور او در خانه بیندیشم و همهی جهان را از دریچهی همین لنز، مشاهده کنم. اگر اینگونه به ماجرا نگاه کنید، تعطیلات عید برای شما فقط تعطیلات عید نخواهد بود بلکه به «اولین عید بدون پدر!» یا «کریسمس آخرین ملاقات من با مادر قبل از فوتش بود!» تبدیل خواهد شد.
اگر شما هم در دام این وسواس فکری بیفتید، همهی زندگی شما همین رنگ و بو را خواهد داشت. هر لحظه از خوشی شما با احساس گناه یا ناراحتی ناشی از فقدان او، نابود خواهد شد. البته من نیز میدانم که تمرکز فکر و ذهن بر روی کسی که از دست دادهاید، کاملا طبیعی است ـ البته تا یک حد خاص کاملا عادی است ـ اگر برای عزیزان از دست رفته یا نقشی که در زندگی شما ایفا میکردند، دلتنگ شوید.

من نمیتوانم شیوهی درست سوگواری را به شما آموزش دهم چون این فرآیند کاملا فردی و منحصر به هر شخص است. هیچ کس در این زمینه، مسئول نیست به غیر از خود شما. اکنون اجازه بدهید نکتهای را با اطمینان کامل برایتان بازگو کنم. عزیز از دست رفته هرگز مایل نیست شما را در این وضعیت ببیند. عزیز از دست رفته هرگز مایل نیست غیبت او این حجم از رنج و عذاب را برای شما فراهم کند. آنها فقط مایلند شما خاطرات تلخ و شیرینی که با هم گذراندهاید را به خاطر بیاورید و آنها را فراموش نکنید. آنها مایلند شما را خوشحال ببینند و یک بار دیگر صدای خندههایتان را بشنوند.
ناراحتی برای فوت عزیزان، کاملا عادی است. دلتنگی برای عزیزان هم کاملا عادی است اما ابدا عادی و قابل پذیرش نیست که شما نیز در یک جا دراز بکشید و منتظر مرگ خودتان باشید. شما هنوز در این جهان هستید و قطعا دلیل خوبی برای این وضعیت وجود دارد! بهترین کاری که میتوانید برای بزرگداشت نام و خاطرهی عزیز از دست رفته انجام دهید این است که همچنان به زندگی ادامه دهید. این همان زندگی است که آنها از دست دادهاند.
تایپ، تنظیم و تخلیص: مجلهی خبری «صبح من»
بخشهای پیشین:
- چگونگی رویارویی با هویتی که دیگران برای شما تعریف کردهاند ـ ۲
- چگونگی رویارویی با هویتی که دیگران برای شما تعریف کردهاند ـ ۱
- برای تأیید دیگران، خود را نابود نکنید
- اگر دچار بحران هویت شُدید، هرگز دست از رویاهایتان برندارید
- هیچ کس نمیتواند هویت شما را پس بگیرد
- چگونه خود جدیدم را شناسایی کنم؟