تاریخ : سه شنبه, ۱۴ اسفند , ۱۴۰۳ Tuesday, 4 March , 2025
0
داستان‌هایی پندآموز از جوامع‌الحکایات؛

اندر حکایت «بهتر از زهر مار!»

  • کد خبر : 67554
  • 26 آذر 1403 - 13:00
اندر حکایت «بهتر از زهر مار!»
در دوشنبه‌های «صبح من» همراه خواهیم شد با حکایت‌هایی شیرین از جوامع‌الحکایات؛ حکایاتی کوتاه پر از نکات و اشارات سرگرم‌کننده و اخلاقی.

مردی با کاروان به زیارت خانه‌ی خدا می‌رفت. اما در میان بیابان از کاروان جا ماند. خیلی ترسید و نگران شد. راه را گم کرده بود و بی‌هدف و تنها، به جایی نامعلوم می‌رفت. بعد از دو روز، ناگهان خانه‌ای را دید که پیرزنی جلوی آن نشسته بود. سگی هم کنار خانه بسته شده بود. مرد به پیرزن سلام کرد. پیرزن جواب سلام او را داد و به او تعارف کرد که بنشیند.

مرد گفت: «من از کاروان جامانده‌ام. دو روز است که غذایی پیدا نکرده‌ام تا بخورم.»

پیرزن گفت: «غصه نخور پسرم! در این بیابان، مار زیاد است. دو ـ سه تا بگیر و بیاور تا بپزم و بخوری.»

مرد با تعجب گفت: «من بلد نیستم مار بگیرم!»

پیرزن گفت: «من با تو می‌آیم و کمکت می‌کنم.»

پیرزن قلاده‌ی سگ را باز کرد و با مرد به بیابان رفت. بعد از مدتی، چهار ـ پنج مار گرفتند و به خانه برگشتند. پیرزن سر و دم مارها را برید و آنها را در آتش کباب کرد. مرد از زور گرسنگی همه‌ی آنها را خورد و بعد، آب خواست.

پیرزن گفت: «پشت این خانه، چشمه‌ای هست.» مرد رفت و از آب آن چشمه نوشید. آبی بود بسیار گل‌آلود و بدمزه. وقتی که برگشت، به پیرزن گفت: «ای مادر! شما در این بیابان به سختی زندگی می‌کنید!»

پیرزن گفت: «مگر جایی بهتر از اینجا هم هست؟! اینجا هم شکار زیادی پیدا می‌شود و هم آب دارد.»

مرد گفت: «در شهر ما، رودخانه‌های پرآب و باغ‌هایی پر از میوه هست. ما غذاهای جورواجور و خوشمزه می‌خوریم و هیچ کس، مار نمی‌خورد.»

پیرزن گفت: «معلوم است که خداوند، نعمت‌های زیادی به شما داده. اما آیا در کنار آن نعمت‌ها، کسی هست که به شما ظلم کند و شما از دست او در امان نباشید و از او بترسید؟!»

مرد گفت: «بله. پادشاهان و حاکمانی هستند که به زیردستان خود، زور می‌گویند و از آنها مالیات‌های زیادی می‌گیرند.»

پیرزن گفت: «آن نعمت‌هایی که تو گفتی، در کنار ظلم این ظالم‌ها از زهرمار هم بدتر است!»

تایپ و تنظیم: مجله‌ی خبری «صبح من»
بخش پیشین:

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=67554
  • نویسنده : محمد عوفی
  • منبع : داستان‌هایی پندآموز از جوامع‌الحکایات؛
  • 65 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.