تاریخ : پنجشنبه, ۲۳ اسفند , ۱۴۰۳ Thursday, 13 March , 2025
6
قصه‌های شیرین جوامع‌الحکایات:

اندر حکایت «گنج در خانه»

  • کد خبر : 53801
  • 04 تیر 1403 - 13:00
اندر حکایت «گنج در خانه»
در دوشنبه‌های «صبح من» همراه خواهیم شد با حکایت‌هایی شیرین از جوامع‌الحکایات؛ حکایاتی کوتاه پر از نکات و اشارات سرگرم‌کننده و اخلاقی. محمدبن عوفی با نوشتن این کتاب، نام خدا را در ادبیات کهن ایران، جاودانه کرد. این حکایات توسط ناصر کشاورز، به فارسی روان بازنویسی شده است.

مردی خانه‌ای خرید و تصمیم گرفت آن را تعمیر کند. وقتی که یکی از دیوارها را تعمیر می‌کرد، گنجی در میان آن پیدا کرد. گنج را برداشت و پیش فروشنده‌ی خانه رفت و گفت: «در دیوار خانه‌ای که از تو خریدم، گنجی پیدا کرده‌ام، من از تو خانه خریدم، نه گنج! آمده‌ام این گنج را به تو بدهم.»

فروشنده گفت: «من خانه را به همان حال که دیده‌ای به تو فروختم. خودم هم از این گنج بی‌خبر بودم و نمی‌توانم آن را از تو قبول کنم. من فکر نمی‌کنم حقی نسبت به آن داشته باشم.»

آنها به توافق نرسیدند و تصمیم گرفتند که به پیش پادشاه بروند تا شاید او فکری به حال آن گنج بکند.

بعد از اینکه ماجرا را برای پادشاه تعریف کردند، پادشاه با تعجب گفت: «شما که مردم زیردست من هستید، اینقدر امانتدارید و گنج را حق خود نمی‌دانید، من که پادشاه شما هستم و تمام اختیار این سرزمین در دست من است، چگونه جرأت کنم و گنج را از شما بگیرم؟»

گفتند: «پادشاه تویی و این اتفاق برای ما افتاده است، هرچه صلاح می‌دانی بگو تا انجام دهیم.»

پادشاه می‌دانست که فروشنده، دختری دارد و خریدار هم پسری. این بود که دختر را به پسر دادند و گنج را به هر دو تا زندگی خوب و خوشی را آغاز کنند.»

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=53801
  • نویسنده : ناصر کشاورز
  • منبع : قصه های شیرین جوامع الحکایات
  • 175 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.