رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۴۰

مجله‌ی خبری «صبح من»: سه روز از آغاز معاونت نقره‌ای می‌گذشت و او به شدت، سرش شلوغ شده بود. از زمانی که گربه گندهه به اردوگاه آمده بود و حقیقتی شوکه‌کننده را افشا کرده بود، بوران‌شاه بیشتر اوقات را در لانه‌اش می‌گذراند و خیلی کم به بیرون سر می‌زد. بنابراین تمام بار قبیله، روی دوش … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۴۰