رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۳۴

مجله‌ی خبری «صبح من»: نقره‌ای نگاه‌های سوزان هم‌قبیله‌ای‌هایش را احساس می‌کرد که از همه سو، او را احاطه کرده بودند. چشمانش را بسته بود و آرزو می‌کرد زمین دهان باز کند و او را درسته ببلعد. کارامل چشمانش را تنگ کرده بود و بین زمرد و نقره‌ای می‌چرخاند. منتظر بود این گربه را جایی، تنها، … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۳۴