رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۲۳

مجله‎‌ی خبری «صبح من»: نقره‌ای دوید. با وجود برف، سرعتش کم شده بود اما تا جای ممکن، سریع می‌دوید. دوست داشت فرار کند. از باری که روی دوشش سنگینی می‌کرد، از پدر و خواهرش و قبیله‌ای که به او، امید داشتند، از دشمنان، از شنل‌پوش و از … خودش! از شاخه‌ی بلندترین درخت قلمرو بالا … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۲۳