تاریخ : جمعه, ۳۰ شهریور , ۱۴۰۳ Friday, 20 September , 2024
3
رمان نوجوان:

رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۲۱

  • کد خبر : 40009
  • 10 اسفند 1402 - 13:00
رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۲۱
قبیله‌ی آتش حالا دیگر در جنگل جا افتاده است؛ اما قبایل دیگر چندان مایل نیستند، گربه‌های خانگی در جنگل بمانند. در فصل جدیدی از زندگی نقره‌ای و کارامل، با نبردهایی سخت برای پایداری و ماجراهایی عجیب، روبرو خواهیم شد.

مجله‌ی خبری «صبح من»: شب فرا رسید. در طول شب، ابرهای خاکستری درون آسمان حرکت می‌کردند و جلوی نور ماه را می‌گرفتند.

نقره‌ای با ببری درباره‌ی نقشه‌هایش میو می‌کرد: «چاله‌ها رو کندیم ولی هنوز فرصت نشده روی اونها رو بپوشونیم. باید فردا انجام بدیم.»

ببری سر تکان داد و عاقلانه گفت: «بیا امیدوار باشیم که برف نباره وگرنه کارمون خیلی سخت می‌شه.»

کمی دیگر به صحبت‌هایشان ادامه دادند تا اینکه نقره‌ای، شب بخیر گفت و به لانه رفت. تا در جای خود مستقر شد، خوابش برد. فرصت نکرد به چیزی یا کسی فکر کند. با اینکه خسته بود، اما خوابش ناآرام بود. تنها خوابی که می‌دید، سیاهی بود و صدایی که مدام تکرار می‌شد: «از سایه‌ای برحذر باش که قبیله‌ت رو احاطه کرده.»

نقره‌ای به شدت کلافه شده بود و از خواب پرید. ذهنش آشفته بود. نگاهی به دور و بر انداخت. مطمئن بود چند ساعت خوابیده است! پس چرا هنوز تاریک بود؟

از لانه بیرون رفت و ناگهان زیر پایش خالی شد. حدودا یک دُم برف باریده بود و همچنان داشت می‌بارید. اول با خودش خیال کرد که «چیز مهمی نیست. برفه دیگه…» اما فکرهای بعدی‌اش باعث شد از وحشت یخ کند: «ما روی چاله‌ها رو نپوشوندیم. یعنی برف توی اونها باریده. اگر ارتفاع برف بیشتر بشه، چاله‌ها پر می‌شن و به هیچ دردی نمی‌خورن. هیچ گربه‌ای هم نمی‌تونه بره اون تو برف‌ها رو خالی کنه چون گیر میفته و این یعنی … بدبخی محض!»

نقره‌ای با درماندگی نشست. نقشه‌هایش … انگار هیچ چیز قصد نداشت درست پیش برود. کورسوی امیدی ناگهان بر افکار تاریک نقره‌ای تابید. راجر!

اما بعد به یاد آورد که راجر به همراه صاحبش این موقع از سال به سفر می‌روند و تا یک ماه بازنمی‌گردند. به سگ‌های دیگر هم نمی‌توانست اعتماد کند. از کجا معلوم که بی‌خطر بودند؟

نقره‌ای با ناامیدی آه کشید. تاریک‌ترین لحظات زندگی‌اش هم اینقدر سخت و مبهم نبودند. ناگهان چیزی به ذهنش رسید. نکند اینها کار همان سایه باشد؟

ادامه دارد…

استفاده از مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است.
لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=40009
  • نویسنده : نرگس شعبانی
  • منبع : مجله خبری صبح من
  • 159 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.