رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۱۹
مجلهی خبری «صبح من»: خورشید بالا آمد و نور دلپذیرش را روی جنگل سرد، پاشید. با اینکه زمستان شروع شده بود، اما هنوز خبری از برف و باران نبود. فقط سرما بود که باعث میشد آب نهر، یخ بزند. نقرهای، میونل را خمیازهکشان پیدا و سردستهی کارآموزان کرد تا به جنگل بروند و هرچه شاخه … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۱۹
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.