رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی ـ بخش ۱۰

مجله‌ی خبری «صبح من»: همان طور که نقره‌ای به غرش آسمان گوش می‌داد، خوابش برد. وقتی چشمانش را باز کرد، جایی آشنا بود. جایی که صخره‌های زیادی داشت و باد می‌وزید. صدای پنجه‌های دو گربه به گوش نقره‌ای رسید. از روی غریزه، در گوشه‌ای پنهان شد. صدای قدم پنجه‌ها درست جلوی جایی که نقره‌ای پنهان … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی ـ بخش ۱۰