رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی – بخش۷
مجلهی خبری «صبح من»: نقرهای از جمعیت پرسید: «یه سوال از همهتون دارم. تا الان فکر کردید که چرا تندبادشاه میخواد به ما حمله کنه؟» گربهها شروع به پچپچ کردند. برفی پیشنهاد داد: «چون گربهی خونگی بودیم؟!» نقرهای سر تکان داد: «دقیقا. چون گربهی خونگی بودیم. این مسأله به نقطهی ضعف ما تبدیل شده و … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی – بخش۷
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.