رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی ـ ۲

مجله‌ی خبری «صبح من»: کارامل از خواب بیدار شد. سرحالِ سرحال بود. یاد پارسال افتاد. همین موقع‌ها بود که نقره‌‌ای در به در دنبال اتحاد گربه‌های خانگی برای ورود به جنگل بود. لبخندی زد و ناگهان لبخندش محو شد. تازگی‌ها خیلی از برادرش دور شده بود. صدای خمیازه‌ای از آن طرف لانه، توجهش را جلب … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی ـ ۲