رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی ـ ۱
مجلهی خبری «صبح من»: چهار سال پیش، تابستان، چهار صخره، نیمه شب: تاریکترین شب سال بود. جنگل، از همیشه شومتر و ترسناکتر به نظر میرسید. در نزدیکی چهار صخرهی عظیم، چهار گروه گربه، لابهلای بوتهها کمین کرده بودند. با فرمانی خاموش، ناگهان تعداد گربههای بسیاری به درون سراشیبی ریختند. جنگل ساکت، پر از صدای جیغ … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی ـ ۱
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.