رویای کاراملی با اکلیل نقرهای ـ بخش صد و چهاردهم
مجلهی خبری «صبح من»: نقرهای دید که خواهرش و خاکستری وارد اردوگاه شدند اما دوست نداشت با آن دو، روبرو شود. بنابراین، قبل از بیهوش شدن میونل، بدون اینکه کسی متوجه شود، به لانهی جنگجویان رفت. گوشهی تاریک پناه گرفت به طوری که اگر کسی از بیرون به داخل لانه، سرک میکشید، فقط یک جفت … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقرهای ـ بخش صد و چهاردهم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.