رویای کاراملی با اَکلیلِ نقره‌ای ـ بخش سی‌وهفتم

مجله‌ی خبری «صبح من»: نقره‌ای داستانش را تمام کرد و با دلواپسی، منتظر ماند. کارامل کمی فکر کرد و گفت: «فکر می‌کنم معناش اینه که دیر یا زود باید با اون مواجه بشی.»ـ منم همین فکر رو می‌کنم. کارامل چند ثانیه مکث کرد و بعد با شادی میو کرد: «فعلاً نگران اتفاقی که هنوز نیفتاده … ادامه خواندن رویای کاراملی با اَکلیلِ نقره‌ای ـ بخش سی‌وهفتم