رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش سیوهفتم
مجلهی خبری «صبح من»: نقرهای داستانش را تمام کرد و با دلواپسی، منتظر ماند. کارامل کمی فکر کرد و گفت: «فکر میکنم معناش اینه که دیر یا زود باید با اون مواجه بشی.»ـ منم همین فکر رو میکنم. کارامل چند ثانیه مکث کرد و بعد با شادی میو کرد: «فعلاً نگران اتفاقی که هنوز نیفتاده … ادامه خواندن رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش سیوهفتم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.