«صبح من» با زندگی: روشهای غیرمستقیم مانند طعنه زدن اغلب بینتیجه است و فرد را به منظور دلخواه نمیرساند.
به گزارش «صبح من»؛ طعنهزدن یا با کنایه حرفزدن با همسر به جای گفتن یک دلخوری یا درخواست بهصورت مستقیم، اتفاق تقریبا رایجی در زندگیهای مشترک است. بهتازگی، پستی در شبکههای اجتماعی پربازدید شده که یک خانم درباره پیام: «احترام برای کسانی است که لایقش هستند نه طالبش»، نوشته: «سلام. وقتتون به خیر. تو رو خدا دیگه از این پیامها نذارین. من وقتی با شوهرم دعوا میکنم، این جملهها رو حفظ میکنم و میگم بهش، دعوا بدتر اوج میگیره و…». درباره این پیام، از منظر روانشناسی میتوان ساعتها صحبت کرد.
بیان صادقانه این خانم حاوی نکات بسیاری است. اولین نکتهای که به نظر میرسد این است که کارکرد جملاتی مانند این جمله چیست و چرا تا این حد بین زن و شوهرها پر طرفدار است؟ آیا تکه انداختن به همسر برای اصلاح رفتارش، توصیه میشود یا بیشتر آسیبزاست؟
واکاوی رایجشدن تکهانداختن در صمیمیترین روابط انسانی
بر کسی پوشیده نیست که این جملات، طعنهزنی یا در زبان عامیانه تکه انداختن محسوب میشود، ولی چه چیزی باعث میشود که طعنهزنی در فرهنگ ما به خصوص در رابطه زن و شوهر که قاعدتا جزو صمیمیترین روابط انسانی است، رایج شود؟
برای توضیح این مسئله لازم است کمی به عقب برویم. کودکی را در نظر بگیرید که در حال بازی است و ناگهان زمین میخورد و آسیب میبیند، کودک درد دارد و برای تسلی یافتن نزد والدین خود میرود که برای او منبع حمایت و محبت هستند. برخورد درست در این جا این است که والدین درد کودک را اعتبار ببخشند، مثلا بگویند: «میدانم که درد داری، خیلی سخته که داری درد میکشی و جملات مشابه» و در کنار او باشند و به او محبت کنند تا کودک احساس کند در مشکل و درد خود تنها نیست و حمایت والدین را دارد، اما عموما برخوردی که شاهد هستیم انکار درد کودک است و مثلا والدین میگویند: «حالا چیزی نشده که، زخم نشدی، زخمت بزرگ نیست، بزرگ میشی یادت میره، لوس نشو و جملات مشابه».
روشی غیرمستقیم برای پاسخدادن به ۲ نیاز اساسی
بر اساس رفتارهای والدین با کودک که مطرح شد، چه اتفاقی میافتد؟ با تکرار این موقعیت کودک در درد خود تنها میماند و یاد میگیرد که منابع حمایت (والدین) برطرف کننده نیاز او به حمایت و محبت نیستند. بعد، آیا کودک از نیاز به حمایت و محبت دست میکشد؟ خیر! چون این دو نیاز، نیازهای بنیادی انسان است و هیچ فردی نمیتواند از نیازهای بنیادی دست بکشد، در عوض کودک به بزرگ سالی تبدیل میشود که در روابط عاطفی و صمیمی نیاز خود به محبت و حمایت را به طرق غیرمستقیم برآورده میکند. طعنه زدن از جمله این روشهای غیرمستقیم است.
چرا زوجها معتاد به طعنهزدن میشوند؟
روشهای غیرمستقیم مانند طعنه زدن اغلب بینتیجه است و فرد را به منظور دلخواه نمیرساند، اما فرد آن را ادامه میدهد، چون روش دیگری بلد نیست. نرسیدن به منظور دلخواه و برآورده نشدن نیاز موجب ناامیدی، خشم و غمگینی بیشتر و تکرار این چرخه، باعث ایجاد فاصله بیشتر و بیشتر بین زوجها میشود. آن طرف ماجرا هم وضع بهتری ندارد، همسری که با پیامهای طعنهآمیز از سوی شریک خود مواجه میشود، متوجه نمیشود که همسرش در واقع چه میخواهد و دنبال چه چیزی است و تنها شاهد پیامهایی با مضمون زیر سوال بردن، بیارزش و بیکفایت بودن از سمت همسر خود است که او را گیج، شرمگین و خشمگین میکند. در نهایت زوجها در چرخه معیوبی از تعاملات نادرست گرفتار میشوند و در حالی که خواستهشان از همدیگر نزدیکی عاطفی و حمایت روانی است، ناخواسته بذر دوری و دلسردی و ناامیدی از هم را در دل هم میکارند.
جملاتی ساده به جای کنایهزدن
خوب است که مستقیم حرف زدن و از نیازها گفتن را امتحان کنیم. گفتن این جمله ساده که من ناراحتم (از احساس خود حرف بزنیم)، برای احساس خود دلیل بیاوریم (وقتی در جمع راجع به من این طور صحبت کردی من ناراحت شدم) و انتظار خود را شفاف بیان کنیم (انتظار داشتم که حواست به حساسیتهای من باشد)، ممکن است در وهله اول تصنعی به نظر برسد، اما تکرار آن و تبدیل شدن اش به شیوه گفتوگوی ما با همسرمان موجب نزدیکی عاطفی و صمیمیت بیشتر میشود.