(ویدئو) چگونه با کمک روسری، یک کیف دستی بدوزیم؟ چگونه فشار خون خود را دقیق اندازهگیری کنیم؟ آشنایی با موارد مصرف و عوارض احتمالی داروی مونته لوکاست معرفی طویل ترین خودروهای جهان! رمان کوههای سفید ـ بخش اول معرفی ۱۲ خودرو با سریعترین مکانیسم باز شدن سقف بدشانسی برای ایران؛ یزدانی مسابقات جهانی کشتی را از دست داد؟ چه عددی جای علامت سؤال باید گذاشت؟
مجلهی خبری «صبح من» در سلسله مطالبی، میکوشد هر روز، یک بند از این استغفار با ارزش را به همراه شعری که دربارهی آن سروده شده است، در اختیار شما بزرگواران قرار دهد. ضمن التماس دعا از شما خوبان دعوت میکنیم بند چهل و سوم استغفار امیرالمومنین به همراه، فایل صوتی و شعر متناسب با آن را بخوانید و بشنوید:
الاهلی عربستان از امروز بلیت فروشی برای این بازی را شروع کرده اما در این بین شیطنتی جنجالی از سوی باشگاه عربستانی صورت گرفته که صدای هواداران پرسپولیس را در فضای مجازی در آورده است.
مجلهی خبری «صبح من» در سلسله مطالبی، میکوشد هر روز، یک بند از این استغفار با ارزش را به همراه شعری که دربارهی آن سروده شده است، در اختیار شما بزرگواران قرار دهد. ضمن التماس دعا از شما خوبان دعوت میکنیم بند چهل و دوم استغفار امیرالمومنین به همراه، فایل صوتی و شعر متناسب با آن را بخوانید و بشنوید:
مجلهی خبری «صبح من» در سلسله مطالبی، میکوشد هر روز، یک بند از این استغفار با ارزش را به همراه شعری که دربارهی آن سروده شده است، در اختیار شما بزرگواران قرار دهد. ضمن التماس دعا از شما خوبان دعوت میکنیم بند چهل و یکم استغفار امیرالمومنین به همراه، فایل صوتی و شعر متناسب با آن را بخوانید و بشنوید:
مجلهی خبری «صبح من» در سلسله مطالبی، میکوشد هر روز، یک بند از این استغفار با ارزش را به همراه شعری که دربارهی آن سروده شده است، در اختیار شما بزرگواران قرار دهد. ضمن التماس دعا از شما خوبان دعوت میکنیم بند چهلم استغفار امیرالمومنین به همراه، فایل صوتی و شعر متناسب با آن را بخوانید و بشنوید:
من هم مثل محمد، ضربهای پس سرم حس میکنم. به هم نگاه میکنیم و آهسته به عقب برمیگردیم. سایهای با موهای ژولیده، وحشتزده از جا میپریم و عقب عقب میرویم.
صدا، ضربان قلبم را پایین میبرد. گرمای دست، ناگهان محو میشود. حالا آرامتر شدهام. خیلی خیلی آرامتر. دست راستم، بیاختیار روی قلبم میرود. نمیخواهم اندک گرمای باقیمانده از حضور دست را از دست بدهم. نفس عمیقی میکشم و آرام، چشمهایم را باز میکنم.
روبروی حرم میایستیم. ضریح جلوی چشمانمان است. با امیرالمومنین(ع) خداحافظی میکنیم و راه میافتیم. علیرام مدام برمیگردد و به عقب نگاه میکند تا اینکه میبیچیم و دیگر نمیتوانیم حرم را ببینیم.