تاریخ : چهارشنبه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۳ Wednesday, 4 December , 2024

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی - مجله خبری صبح من

13آذر
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و ششم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و ششم

بالاخره روز تصمیم‌گیری فرا رسید. دیگر مردد نبودم و آن‌ها را به عنوان خانواده پذیرفتم. الکس خیلی نگران بود اما من آرام بودم...

06آذر
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و پنجم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و پنجم

چشمم افتاد به زیر گنبد کلیسا. چه بنای جالبی بود. ناخودآگاه شروع به چرخیدن کردم و طرح زیر گنبد هم با من می‌چرخید. یک لحظه یاد یک خاطره کور در ذهنم افتادم و صدایی که با خاطره همراه شد....

29آبان
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و چهارم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و چهارم

یک روز که داشتم روی سنگفرش‌های نیمه شکسته محوطه پرورشگاه قدم می‌زدم مدیر مرا از بلندگو صدا زد. ته دلم خالی شد. با خودم گفتم باز دردسر تازه...

22آبان
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و سوم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و سوم

خیلی عجیب بود. انگار یک سازمان جاسوسی و مخفی دور تا دور مرا گرفته بود. احساس خفگی کردم. چرا می‌خواست من در پرورشگاه نباشم؟ این پرستار که بود در این مدت برای من مخفی مانده بود؟ اصلا چرا باید به حرف‌های او اعتماد می‌کردم؟

15آبان
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و دوم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و دوم

به اتاقم رفتم که به سطل آشغال راهرو خوردم و همه کاغذای آن بیرون ریخت. دو پاکت نامه دیدم. روی هر دو نوشته بود برای پیتر پسر عزیزم‌....

08آبان
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و یکم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیست و یکم

خسته شدم. حس می‌کنم اینجا با زندان فرقی نداره. همه‌ش زیر چشمم. همش دارم کنترل می‌شم. بهم میگن تلفن هم بیا پیش خودمون بزن. اصلا به نظرم فاطمه هم برای همین جوابم نداد.

02آبان
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیستم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت بیستم

آقای مدیر واقعا دارید این حرفو می‌زنید؟ یعنی کسی که الکی و به دروغ منو انداخته زندان و انگ قتل و اینا انداخته گردنم میاد قشنگ می‌شینه با من حرف بزنه؟

24مهر
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت نوزدهم

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت نوزدهم

تصمیم گرفتم از این خراب شده برم بیرون. واقعا تحمل این مجموعه با همه خاطرات خوبش با بچه‌ها برام غیرقابل تحمل بود. دیگه برام مهم نبود چه چیزی در آینده من دیده می‌شود، چون هر چه بود از انفرادی بهتر بود.