تاریخ : چهارشنبه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۳ Wednesday, 4 December , 2024

رمان کلبه عمو تام - مجله خبری صبح من

11آذر
رمان کلبه عمو تام ـ قسمت دهم

رمان کلبه عمو تام ـ قسمت دهم

الیزا ساکت و لرزان بود. او سابق بر این، هرگز شوهرش را در چنین حالتی ندیده بود. تمام زمینه‌های اخلاقیات مذهبی او به نظر می‌رسید که مانند نی‌های باریکی در این گرداب خشم و هیجان، در هم پیچیده و نابود می‌شود.

04آذر
رمان کلبه عمو تام ـ قسمت نهم

رمان کلبه عمو تام ـ قسمت نهم

در اینجا ابروان جرج در هم رفت، حالت چشمانش که گویی آتش از آن بیرون می‌ریخت، آنچنان خشمناک بود که همسرش از دیدن آن، بر خود لرزید...

27آبان
رمان کلبه عمو تام ـ قسمت هشتم

رمان کلبه عمو تام ـ قسمت هشتم

جرج! این تو هستی؟ چرا مرا ترساندی؟ چقدر از دیدنت خوشحالم. بیا تو. خانم امشب به مهمانی رفته است. بیا برویم به اتاق کوچک من تا چند ساعتی را با هم بگذرانیم.

20آبان
رمان کلبه عمو تام ـ قسمت هفتم

رمان کلبه عمو تام ـ قسمت هفتم

غم و اندوه الیزا پس از به دنیا آمدن پسرش هاری، از بین رفت و تمام زندگی و هم و غم این زن جوان در وجود پسر کوچکش جمع شد و یک بار دیگر، زندگی روی شادی و خوشبختی را به آنها نشان داد.

13آبان
رمان کلبه عمو تام ـ قسمت ششم

رمان کلبه عمو تام ـ قسمت ششم

الیزا صرفا زیبا نبود بلکه از کودکی تحت قیمومیت خانم خودش در امن و امان زندگی می‌کرد و زمانی که به سن رشد رسید، با جوان خوش‌ظاهر و مهربانی که او هم یک برده‌ی دورگه‌ی سیاهپوست بود، ازدواج کرد.

06آبان
رمان کلبه عمو تام ـ قسمت پنجم

رمان کلبه عمو تام ـ قسمت پنجم

الیزا دیگر دست و دلش به کار نمی‌رفت. کارها را درست انجام نمی‌داد و وسایل را به زمین می‌انداخت. وقتی خانمش از او خواست که لباس ابریشمی او را برایش بیاورد، الیزا به جای آن، یک لباس خواب بلند آورد!

29مهر
رمان کلبه عمو تام ـ قسمت چهارم

رمان کلبه عمو تام ـ قسمت چهارم

آقای شلبی همین که دید، در پشت سر آقای هالی بسته شد، پیش خودش گفت: «کاش می‌توانستم او را از این بالا پرت کنم روی پله‌ها. او خوب می‌داند که من در چه موقعیتی قرار گرفته‌ام. قبلا اگر کسی به من می‌گفت، ممکن است روزی بیاید که تام را به یکی از تجار بی‌انصاف بفروشم، در جواب می‌گفتم، کسی که این کار را بکند، از سگ هم پست‌تر است!

22مهر
کلبه عمو تام ـ قسمت سوم

کلبه عمو تام ـ قسمت سوم

این کتاب پرفروش‌ترین کتاب داستان در قرن نوزدهم بود. علت شهرت این رمان را محتوای انسانی، احساس برانگیز و داستان‌گویی موفق آن دانسته‌اند. از این پس، در بخش داستان یکشنبه‌های «صبح من»، این رمان قدیمی را برای شما قرار خواهیم داد.