جانسوزترین وداع تاریخ (ویدئو) پنج روش حضرت فاطمه(س) در دفاع از ولایت دعوت به سفری فضایی: به فضا خوش آمدید! آیا میتوانید ارتباطی بین اعداد زیر پیدا کنید؟ چرا موفقیت بهترین انتقام است؟ رمان شاهزاده و ماه ـ قسمت ششم ایده هایی جالب برای چیدمان زیبا و ساده خانه شانس مدالهای ایران در مسابقات جهانی وزنهبرداری کدامند؟
در قسمت قبل خواندیم، «نقرهای» پس از آشنایی با گربههای دیگر، شیفتهی شخصیت «ببری» شد. او از خواهرش، دربارهی «ببری» پرسید و با چیزهایی که فهمید، کنجکاوتر شد تا جایی که ....
در قسمت قبل خواندیم که «نقرهای» دربارهی گربههای خیابانی، کنجکاو شده بود و خواهرش او را از گربهای برحذر میداشت. اما کم کم نقرهای باید با گربههای دیگر محل نیز آشنا میشد و اینک، ادامهی ماجرا...
در قسمت قبل خواندیم، «کارامل» و «نقرهای» پس از مرگ مادر، بسیار اندوهگین بودند و تا پاسی از شب، درددل کرده و سعی کردند تا از غم یکدیگر، کم کنند. نقرهای حالا احساس دیگری داشت، او باید از خواهرش در برابر مشکلات، مراقبت میکرد. اما به زودی نقرهای چیزهایی دربارهی «گربه گندهه» خواهد شنید که او را در این راه مصممتر خواهد کرد....
در قسمت گذشته خواندیم که «جف» حامل پیامی تلخ برای «نقرهای» و «کارامل» بود. مرگ مادر، برای هر دو گربه، سخت و دردناک بود. اما این امر، سرآغازی برای اتفاقات دیگر بود و ناگهان «نقرهای» تازهای، سر برمیآورد...
در قسمت گذشته خواندیم، «کارامل» و «نقرهای» که اکنون فهمیده بودند خواهر و برادر هستند، صحبتهای زیادی با هم داشتند. آنها تا پاسی از شب با یکدیگر درددل کردند، گفتند و شنیدند. اما هیچ کدام نمیدانستند، روز بعد، چه ماجرایی در انتظارشان است! برای فهمیدن ماجرا، به ادامهی مطلب مراجعه کنید.
در قسمتهای گذشته خواندیم که «کارامل» و «نقرهای» به دیدار مادر «کارامل» رفتند و در آنجا، حقایقی برای آنها روشن شد. «نقرهای» طاقت شنیدن این حقایق را نداشت و خانه را ترک کرد. «کارامل» به دنبال برادرش رفت و ...
کارامل عکس را بالا گرفت و عکس بچه گربهی خاکستری را با نقرهایِ حیرتزده، مقایسه کرد. چقدر شبیه هم بودند! در حالی که به زور صحبت میکرد، پرسید: چطور این اتفاق افتاد؟... به نظر شما، ماجرا چه بود؟ پاسخ مادر کارامل به این پرسش و ماجراهای پشت پرده آن را در ادامه بخوانید.
چند دقیقهی بعد، نقرهای با کاغذی در دهانش برگشت. کارامل پرسید: «این چیه؟» نقرهای گفت: «بعداً خودت میبینی. خوب نیست زیاد منتظر بذاریمش. زشته. بدو بریم». منظور نقرهای، دیدار با چه کسی بود؟