«صبح من» با دلنوشتهها: آسمان نزدیک شد. فاصله تا عرش کم شده است. صدای ملکوت را میشنوم. همه جا ذکر خداست. من کجای این وادی نشستهام؟
چشمهایم را میبندم، بوی عطر بهشت میآید. شیطان را دست بسته بردند.
مبادا با دست خویش زنجیر شیطانم را پاره کنم!
صدای ملک میآید؟ یا قدوس و یا سبوح گویان آسمان را خوش نوا کردهاند.
فاصله زمین تا آسمان به هیچ رسیده. بار و بنهات را پُر کن. وقت پَر کشیدن است. بالا برو که از بالا صدا میزنند.
الهی مرا در این بهشت زمینی به خود وامگذار تا بوی خوش سیب دلیل هبوطم نشود. وسوسه را در من بُکش که من تنها تو را میخواهم. سیب امیال مرا از نظرم محو کن که هر چه هست تو باشی و بس.
تو کافی هستی برای همه غمهای دنیا. برای تک تک کمبودها. برای هر چه نیست و نخواهد بود. تو کافی هستی تا من از این زمین کنده شوم و سبک بال به بالا بروم. هیچ نخواهم. نه سیبی و نه حوایی فقط خودت. هر چه هست و نیست در اولویت نیست. آنچه مقصد است تویی. خدای لاابد و لاازل. همین جمله را با واژههای دنیایی چگونه وصف کنم؟! همه واژهها هم توان وصفش را ندارد.
نه ازل و نه ابد. هر بار این جمله را میگویم انگار روحم به پرواز درمیآید. سبک میشوم. تنگی قفسه سینه رهایم میکند. من در این قفس بدن زندانیم. یاد تو مرا از هر چه بند است رها میکند.
ای بی ابتدا و بی انتها. زمان در تو ذوب میشود و معنایی ندارد. هر زمان هستی. هیچ در تو معنا ندارد. ای همه چیز من.
معبودا باز به مهمانی دعوتم کردی. باز من رو سیه مهمانت شدم. ای برترین میزبان عالمیان، از سفره نعمات روحانیت بهرهمندم کن.
چه سفرهای؟ از آدم تا خاتم همه مهمانند. مهمان لطف و رحمت تو. اگر به عالم خواب روم فرشتگان ثواب بنویسند. هر چه کنم چندین برابر حساب شود. به چه بهانهای؟ فقط به بهانه بنده بودن. نه پیغمبر و امام و والی! نه … فقط چون بندهام. چه میزبانی که هر چه بگردم در عالم نیابم.
آرام جان، سرور، مولا، ای بهترین بهترینان، ای مالک ملک و وجود، ای بهترین یار و یاور، ای همه چیز و همه کس من، ای احد واحد که هرگز دوتا نیست، ای سرانجام و سرآغاز برکات، ای حی لا یموت، ای خالق بلا شبیه! منِ کمترین را دریاب…
- مجلهی خبری «صبح من» آمادگی دارد دلنوشتههای شما مخاطبان عزیز را بررسی و منتشر کند.