تاریخ : چهارشنبه, ۲ آبان , ۱۴۰۳ Wednesday, 23 October , 2024
3
رمان نوجوان؛

رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۴۴

  • کد خبر : 46360
  • 06 اردیبهشت 1403 - 13:00
رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۴۴
قبیله‌ی آتش حالا دیگر در جنگل جا افتاده است؛ اما قبایل دیگر چندان مایل نیستند، گربه‌های خانگی در جنگل بمانند. در فصل جدیدی از زندگی نقره‌ای و کارامل، با نبردهایی سخت برای پایداری و ماجراهایی عجیب، روبرو خواهیم شد.

مجله‌ی خبری «صبح من»: شورای جنگ قبیله‌ی آتش، که شامل رهبر، معاون، فرمانده‌ی لوس قبیله، تنها جنگاور قبیله، باتجربه‌ترین نیروی جنگی قبیله، بهترین جنگجو و درمانگر قبیله بودند، در بالای بلندترین صخره‌ی قلمرو، برگزار شد. شورای جنگ به این نتیجه رسیده بود که الان، بهترین موقعیت برای بازپس‌گیری قلمرو و آزادی گروگان‌هاست و همه واقعا دلتنگ پرنس، دوده‌پوستین، میونل و بلوطی بودند.

اعضای شورا ـ یعنی بوران‌شاه، نقره‎ای، رعد، صاعقه، متأسفانه سرخس‌پا، گربه گندهه و گل‌برفی ـ دایره‌وار دور هم نشستند. باد، خزهای کم و بیش مرتب آنها را به هم می‌زد و لرز دلپذیری به بدن‌هایشان می‌انداخت.

بحث بر سر این بود که آنها برای حمله، آماده‌اند؛ ولی چه زمانی حمله کنند؟ قبل از گردهمایی که کمتر از یک هفته‌ی دیگر بود یا پس از آن؟

بوران‌شاه معتقد بود که باید در گردهمایی، به آنها اعلان جنگ کنند و بعد از اینکه به آنها مهلت آماده شدن دادند، حمله کنند؛ درست مثل آنها که همین کار را کرده بودند.

سرخس‌پا، بر بر این نظر پافشاری می‌کرد که همین الان باید همین کار را می‌کردند. هیچ کس به او اهمیت نمی‌داد. رعد، صاعقه و گربه گندهه که اندکی روی تاکتیک‌های جنگی، تمرکز داشتند، نظر هیچ کدام را قبول نمی‌کردند و معتقد بودند که شب گردهمایی که هیچ کس در اردوگاه‌ها نیست، گروگان‌ها را آژاد کنند و فردای آن روز، حمله کنند و قلمروشان را پس بگیرند.

گل برفی در کل، نظری نداشت. هر نقشه‌ای که کمترین تلفات را داشته باشد، بهترین نقشه‌ی ممکن برای او بود. نقره‌ای با رعد و صاعقه و گربه گندهه، موافق بود. بنابراین، نقشه‌ی این سه گربه، به عنوان نقشه‌ی اصلی، تصویب شد. اما مشکلی وجود داشت.

نقره‌ای پرسید: «کسی می‌دونه که گروگان‌ها دقیقا کجان؟!»

سکوت شد. سرخس‌پا که انگار منتظر چنین فرصتی بود، میو کرد: «اشکال نداره. با نقشه‌ی من پیش می‌ریم. همین امشب… »

بوران‌شاه حرف گربه‌ی پیر از خود راضی را قطع کرد و گفت: «صبر کنید! به نظر من، اون کبوتره با رفقاش می‌تونن برن دنبال گروگان‌ها. چون کسی به کبوتر شک نمی‌کنه. ولی یه گربه، خیلی مشکوکه.»

گربه‌ها به موافقت، سر تکان دادند اما حالا، جف کجا بود؟!

ادامه دارد…

استفاده از مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و منبع، مجاز است.

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=46360
  • نویسنده : نرگس شعبانی
  • منبع : مجله‌ی خبری صبح من
  • 136 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.