تاریخ : چهارشنبه, ۲۲ اسفند , ۱۴۰۳ Wednesday, 12 March , 2025

داستان ضرب المثل ها و حکایت‌هایی از ادبیات کهن | مجله خبری صبح من

20اسفند
اندر حکایت «بدتر از زهرمار»
قصه‌های شیرین جوامع الحکایات:

اندر حکایت «بدتر از زهرمار»

مردی با کاروانی به زیارت خانه‌ی خدا می‌رفت، اما در میان بیابان از کاروان جا ماند. خیلی ترسید و نگران شد. راه را گم کرده بود و بی‌هدف و تنها به جایی نامعلوم می‌رفت.

18اسفند
قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۷

قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۷

«هزار و یک شب» داستان‌هایی شگفت‌انگیز و شیرین از روزگاران کهن است که توانسته در طول قرن‌ها، دوستداران زیادی پیدا کند. در ادامه، به بیان داستان‌های هزار و یک شب خواهیم پرداخت.

13اسفند
اندر حکایت «تقسیم عادلانه»
قصه‌های شیرین جوامع الحکایات:

اندر حکایت «تقسیم عادلانه»

روزی شیر، حیوانی را شکار کرد و آن را به گرگ داد و گفت: «این حیوان را بین ما سه نفر تقسیم کن.» گرگ، آن شکار را به طور مساوی تقسیم کرد. شیر از این تقسیم عصبانی شد و ...

11اسفند
قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۷

قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۷

«هزار و یک شب» داستان‌هایی شگفت‌انگیز و شیرین از روزگاران کهن است که توانسته در طول قرن‌ها، دوستداران زیادی پیدا کند. در ادامه، به بیان داستان‌های هزار و یک شب خواهیم پرداخت.

06اسفند
اندر حکایت «سر خروس»
قصه های شیرین جوامع الحکایات:

اندر حکایت «سر خروس»

خدمتکار، کاسه‌ای آورد. در آن کمی شوربا بود. خروسی لاغر در آن شوربا دیده می‌شد که گوشت سفتش حتی با شمشیر پاره نمی‌شد چه رسد به کارد و دندان!

04اسفند
قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۶

قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۶

«هزار و یک شب» داستان‌هایی شگفت‌انگیز و شیرین از روزگاران کهن است که توانسته در طول قرن‌ها، دوستداران زیادی پیدا کند. در ادامه، به بیان داستان‌های هزار و یک شب خواهیم پرداخت.

20بهمن
قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۵

قصه‌های هزار و یک شب: علی و شمس‌النهار ـ ۵

«هزار و یک شب» داستان‌هایی شگفت‌انگیز و شیرین از روزگاران کهن است که توانسته در طول قرن‌ها، دوستداران زیادی پیدا کند. در ادامه، به بیان داستان‌های هزار و یک شب خواهیم پرداخت.

15بهمن
اندر حکایت «حضرت ابراهیم(ع) و پیرمرد بت‌پرست»
قصه های شیرین جوامع الحکایات:

اندر حکایت «حضرت ابراهیم(ع) و پیرمرد بت‌پرست»

ای ابراهیم! خدا سلام رساند و گفت، این پیرمرد، هفتاد سال است که بت‌پرستی می‌کند اما در این مدت، همیشه روزی او را داده‌ایم و هیچ چیزی کم نکرده‌ایم. یک روز غذای او را به تو حواله کردیم اما تو ...