«صبح من» با معما: جان تنها در خانه نشسته بود که صدای شکستن چیزی از اتاق همسرش به گوش رسید، وقتی که او وارد شد، دید که مجسمه ی مورد علاقه اش شکسته شده و در همان لحظه کسی از اتاق خارج شده و پا به فرار گذاشت.
جان سعی کرد که فرد فراری را پیدا کند، اما در خیابان به دلیل هوای سرد، شیشه های عینک او بخار گرفت و غریبه از دستش فرار کرد.
جان این داستان را برای یک پلیس تعریف کرد، اما تحقیقی در این زمینه صورت نگرفت و پلیس از او خواست که به دروغ خود اعتراف کند و بگوید که مجسمه را شکسته است.
آیا داستان جان دروغ بود؟
پاسخ معما: بله. زمانی که فردی از یک جای گرم به یک جای سرد برود، شیشه های عینک بخار نمی گیرند. او فقط می ترسید به همسرش بگوید که مجسمه مورد علاقه اش شکسته شده است.
بیشتر بخوانید:
اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman