تاریخ : پنجشنبه, ۲۹ شهریور , ۱۴۰۳ Thursday, 19 September , 2024
0

شهر ارواح ـ فصل چهارم، بخش دوم

  • کد خبر : 61609
  • 29 شهریور 1403 - 13:00
شهر ارواح ـ فصل چهارم، بخش دوم
اینجا شهر ارواح است. شما با زامبی‌ها، اسکلت‌ها، ترول‌ها، جادوگرها و موجودات ترسناک دیگر روبرو خواهید شد. در این شهر، اتفاقات عجیب و ترسناکی رقم می‌خورد. اگر تحمل حضور در شهر ارواح را ندارید، خواندن این داستان را به شما توصیه نمی‌کنیم!

مجله‌ی خبری «صبح من»: مرد گفت: «من باید اول به تو یه چیزی بگم!»
فاکس بهت‌زده گفت: «خیلی خوب؛ تو اول صحبت کن.»

ـ «ببین زامبی فروشنده‌ی کافه اطلاعاتی به من داد. توی این دهکده نخبگانی هستن که درباره‌ی قدرت‌های ماورایی اطلاعاتی دارند. به نظرم می تونن به من کمک کنند.»

ـ «من هم خواستم همین رو بگم! من یکی از اون افراد رو پیدا کردم! دنبال من بیا.»

مرد فاکس را تعقیب می‌کرد. فاکس از بازار خارج شد و وارد حومه‌ی دهکده شد سپس وارد خیابانی شد که خانه‌های کاه‌گلی داشت. فاکس به سمت بن‌بستی رفت. در انتهای بن‌بست، خانه‌ی سنگی بزرگی بود. فاکس جلوی خانه متوقف شد و سپس در زد.

وقتی در باز شد، مرد پس از دیدن پادشاه سرزمین زامبی‌ها، یک آدم دید. مردی که عینک مستطیلی نوک دماغش بود و ردایی آبی رنگ پوشیده بود. آن مرد کلاه جادوگری آبی رنگی هم روی سر داشت و موهایش از پشت کلاه، بیرون زده بود و ریش بلند داشت.

مرد چوپ دستی خود را که از سنگ میکا ساخته شده بود، بلند کرد و تا خواست درباره‌ی مشکلاتش صحبت کند، مرد کهنسال دستش را بالا برد.

مرد کهنسال گفت: «ببخشید خودم رو معرفی نکردم. می‌تونید من رو مرد جادوگر صدا کنید. روباه خوشگلت برام توضیح داد چه مشکلی داری. از اونجایی که من در زمینه‌ی قدرت‌های ماورایی در مدرسه جادویی هاگوارتز تحصیل کردم، می‌دونم باید چی‌کار کنم.»

مرد جادوگر لحظه‌ای مکث کرد؛ فاکس و مرد، منتظر ادامه صحبت او بودند اما به نظر می‌رسید مرد جادوگر به دلیل کهنسالی ادامه‌ی جمله‌ی خود را فراموش کرده است. پس از چند دقیقه سکوت، مرد جادوگر دوباره مشغول به صحبت شد: «پسرم تو الان مرد یخی هستی!»

مرد درحالی که چشمانش از تعجب گشاده شده بودن گفت: «مرد یخی؟!»

ـ «بله مرد یخی. تخصص مردهای یخی کنترل یکی از قدرت‌های کُهَنه؛ یعنی آب. قدرت‌های کهن دیگه هم شامل آتش، خلاء، زمین و قدرت‌های فضایی هستن. همون طور که فکر می‌کنی قدرت‌مندترین این قدرت‌ها، قدرت‌های فضایی هستند.»

مرد در حالی که چشمانش یخی‌اش کنجکاو به نظر می‌رسند، از مرد جادوگر پرسید: «میشه لطفا درباره‌ی مردهای یخی بیشتر توضیح بدین؟!»

مرد جادوگر گفت: «ببین مردهای یخی همون طور که گفتم بر روی کنترل جادویی تخصص دارن. تو الان می‌تونی باعث بارون، گلوله‌های آبی، برف و… بشی.»

ـ «میشه این قدرت‌ها رو به من آموزش بدید؟»
ـ «بله؛ اما قبلش بیاید و یه غذایی چیزی بخورین.»

در حالی داشتند وارد کلبه می‌شدند، مرد پرسید: «شما چطوری می‌تونید جادوی آب رو تدریس کنید؟»

مرد جادوگر گفت: «من یکی از ۵ جادوگرهایی هستم که توانایی کنترل همه‌ی علوم جادویی را دارم؛ بعدها درباره‌ی من و اون چهار نفر بیشتر می‌شنوی.»

ادامه دارد…

بخش پیشین:

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=61609
  • نویسنده : امیرعلی شعبانی
  • منبع : صبح من
  • 2 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.