هر چه باشی، تو به ریشهات وصلی ـ قسمت سوم
مجلهی خبری «صبح من»: جکس که از خستگی به روی تختش پریده بود، آب را به همه جا پاشید. لحاف جکس را آنقدر خیس کرده بودم که تختش به استخر تبدیل شده بود. عصبانیت جکس غیر قابل تصور بود. همین که صحنه را دید چنان مرا به باد کتک گرفت که انگار به او اهانت … ادامه خواندن هر چه باشی، تو به ریشهات وصلی ـ قسمت سوم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.