رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای – بخش ۱۲۳

مجله‌ی خبری «صبح من»: نور ملایم خورشید پاییزی، به درون لانه‌ی تاریک جنگجویان قبیله‌ی آتش نفوذ کرد و چشمان نقره‌ای را قلقلک داد. نقره‌ای آهسته و با پلک زدن‌های مداوم، چشمانش را باز و به اطراف نگاه کرد. سرانجام بلند شد. نقره‌ای به توده‌ی خز نارنجی و سفید کنارش نگاهی انداخت. آهسته، بدون اینکه خواهرش … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقره‌ای – بخش ۱۲۳