تاریخ : سه شنبه, ۱ آبان , ۱۴۰۳ Tuesday, 22 October , 2024
2
رمان انگیزشی:

روزی که زندگی کردن آموختم ـ بخش دوازدهم

  • کد خبر : 28734
  • 30 مهر 1402 - 13:00
روزی که زندگی کردن آموختم ـ بخش دوازدهم
این رمان، داستان «جاناتان» را بیان می‌کند که به رغم موفقیت‌های کاری، درگیر موضوعات زیادی در زندگی است. حادثه‌ای به او یاد می‌دهد که زندگی، چیزی فراتر از روزمرگی ماست. در ادامه، بخش دوازدهم این رمان را برای شما قرار داده‌ایم. با ما همراه باشید.

مجله‌ی خبری «صبح من»: «روزی که زندگی کردن آموختم» رمانی از «لوران گوئل»، نویسنده‌ی جوان و نامدار فرانسوی است. رمانی ماجراجویانه و در پی کشف رازهای انسان. اثری باشکوه پر از امید و محبت. یک نفس هوای تازه برای زندگی …

این رمان، داستان «جاناتان» را بیان می‌کند که به رغم موفقیت‌های کاری، درگیر موضوعات زیادی در زندگی است. حادثه‌ای به او یاد می‌دهد که زندگی، چیزی فراتر از روزمرگی ماست.

در ادامه، بخش دوازدهم این رمان را برای شما قرار داده‌ایم. با ما همراه باشید.

برای خوردن صبحانه در بیرون، خانه را ترک کرد. لازم بود که پیش از دیدن شرکا، فکرش را آرام کند، حتی اگر وقت زیادی نداشت.

هوای بیرون، هنوز تازه بود. یکی از آخرین چیزهای رایگان در این دنیا. نفس عمیقی کشید. شاید وسیله‌ای بسازند که برای این هم، قبض صادر کنند. مثلا اگر مجبور شوند آن را تصفیه کنند. از اینکه درخواست از رده خارج کردن وسایل نقلیه‌ی فرسوده و آلوده‌کننده را امضا کرده بود، خوشحال شد.

برای اینکه کارش را زود به انجام برساند، پیش گَری رفت. عطر دانه‌های قهوه‌ی تازه بو داده، برایش خوشایند بود. فضای مغازه، سوت و کور و غم‌انگیز بود و تنها یک مشتری، گوشه‌ای نشسته بود ولی مافین‌های آنجا، خوشمزه بودند هرچند که به نسبت قیمت، کوچک به نظر می‌آمدند.

گَری در سکوت، نزدیک آمد و زیر لب طوری که به سختی قابل شنیدن بود، «روز به خیر» گفت. بالای چشمان کمی چین‌دارش، ابروان سیاه پرپشتی قرار داشت که همیشه، در هم کشیده بودند در حالی که لب‌هایش زیر ریشی که او را به یک خرس گنده، شبیه می‌کرد، پنهان بودند.

سفارش را همان طور که عادت داشت، بدون پرحرفی و با خِسَت در لبخند، گرفت. در رفتار او سخاوت در همه‌ی جنبه‌ها رو به افول بود. صفحه‌ی تلویزیونی که بالای یک دیوار قرمز رنگ قرار گرفته بود، چهره‌ی خبرنگار زن CNN را پخش می‌کرد که با «آستین فیچر»، قهرمان تنیس مصاحبه می‌کرد. اگر او این دور مسابقه را می‌برد، صاحب یک رکورد جهانی در تعداد پیروزی‌های «گرند اسلم» می‌شد.

خبرنگار با لحنی تقریبا نیش‌دار گفت: «فشار زیادی وجود داره. به خصوص که آستین فیچر تا الان هرگز موفق نشده در فلاشینگ مدو اعتباری کسب کنه، چون که شرایط زمین مناسب نبوده.»

جاناتان به رزمنده‌ی قهرمان که اکنون تمام قد در تصویر نمایشگر بود، نگاه کرد. لوگوی «نایک» روی همه‌ی لباس‌هایش دیده می‌شد. او فورا تصاویری را که از یک مسابقه‌ی تکراری پخش شد، شناخت. کلیپی از آخرین پیروزی این بازیکن که به ندرت هم لبخند به لب داشت. شیوه‌ی بازی او شدیدا تأثیرگذار بود. حالتی سخت‌دلانه داشت. شاید به همین دلیل هرگز شور و اشتیاق هوادارانش را برنمی‌انگیخت.

با خوردن یک مافین، جاناتان یک باره متوجه شد که سردردش تمام شده و در آخر صبحانه، تصمیم خودش را گرفت. باید حتما زن کولی را پیدا کند و از او، توضیح بخواهد. هیچ چیز بدتر از دودلی و ابهام نیست. فکر آدم به هرجایی می‌رود و ناامیدانه در پی جواب‌هایی می‌گردد که هرگز به آن دست نمی‌یابد.

او قصد نداشت بقیه‌ی عمر خود را مثل یک دیوانه با فکر کردن به یک چیز بگذراند و یا در ترسی بی دلیل، به سر برد. آخر هفته‌ی آینده حتما بیشتر خواهد دانست.

صورتحساب را پرداخت. پول خردی که پس گرفته را شمرد. دفعه‌ی قبل نزدیک بود کلاه سرش برود. گَری به جای بقیه‌ی ده دلار، بقیه‌ی پنج دلار را به او داده بود.

جاناتان از خودش می‌پرسید: «نکند عمدا این کار را کرده است؟»

بقیه‌ی هفته بدون نگرانی و غم گذشت. او خود را وقف کارش کرد. هر روز به دنبال این بود که هدف‌های تعیین شده به وسیله‌ی شرکایش را برآورده سازد.

این سعی و کوشش درخور، برای بستن دهان مایکل بود که یک روز ضمن خنده‌ی دیوانه‌وار به او گفته بود: «اگر به جای مشتری‌ات بودم، قیافه‌ی تو چندان اعتمادی برای من ایجاد نمی‌کرد.»

این جمله را مرتبا از گذشته به یاد می‌آورد و صحنه را مجسم می‌کرد. صحنه‌ای که به صورت حلقه می‌چرخید و ذهن او را از میل انتقام، پُر می‌کرد. شکست دادن مایکل با تلاشی بدون وقفه می‌بایست امکان‌پذیر باشد.

ادامه دارد…

تهیه و تنظیم: مجله‌ی خبری «صبح من»
لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=28734
  • نویسنده : لوران گونل ـ ترجمه: داود نوابی
  • منبع : مجله خبری صبح من
  • 298 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.