رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش چهلودوم
مجلهی خبری «صبح من»: کارامل پرسید: «برای چی میخوای؟»ـ گفتم که. میخوام بخونمشون. ـ حالا چرا یه دفعه به این موضوع علاقه پیدا کردی؟ـ تو راجع به این موضوع حرف زدی. من هم کنجکاو شدم. همین. کارامل شانهای بالا انداخت و به داخل خانه برگشت. دو – سه بار رفت و برگشت تا توانست چند … ادامه خواندن رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش چهلودوم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.