تاریخ : سه شنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۳ Tuesday, 10 September , 2024
2

در روز چهارم محرم، چه اتفاقاتی رخ داد؟

  • کد خبر : 21077
  • 31 تیر 1402 - 8:52
در روز چهارم محرم، چه اتفاقاتی رخ داد؟
در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن، مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‌‏السلام تشویق و ترغیب کرد و ...

مجله‌ی خبری «صبح من»: در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن، مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه‌‏السلام تشویق و ترغیب کرد.

به دنبال این امر، ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه که عبارت بودند از: ۱. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ ۲. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛ ۳. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ ۴. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر به سپاه عمر بن سعد پیوستند.

به‌هم پیوستن این نیرو‌ها از این روز تا عاشورا برقرار بوده است.

در این روز عمر سعد، نامه‌ای به عبیدالله بن زیاد نوشت. در این نامه نوشته بود: «من همین که به کربلا رسیدم، رسولی را فرستادم تا با حسین مذاکره کند و از او بپرسد برای چه آمده است؟ پاسخ او این بود که مردم کوفه نامه نگاشته و از من درخواست آمدن کرده‌اند و من به درخواست آنان پاسخ گفته‌ام. اگر اکنون تغییر نظر داده‌اند بازمی‌گردم.»

حسان بن فائد بن بکیر العبسی گوید: در هنگام دریافت نامه عمرسعد، من نزد عبیدالله بن زیاد بودم، همین که نامه را خواند این شعر را زمزمه کرد: «الان اذعلقت مَخالبُنا به یرجوا النجّاهَ ولاتَ حین مناص… اکنون که پنجه‌های ما در گلوگاه اوست به رهایی می‌اندیشد، اما دیگر گریزگاهی نیست.»

پاسخ عبیدالله بن زیاد به عمر سعد این بود: باری، نامه‌ات رسید و محتوای آن را دریافتم. همین که جواب را دریافت کردی، از حسین و یارانش برای یزید بن معاویه امیرالمومنین بیعت بگیر تا بیندیشیم چه کنیم. (در برخی مقاتل آمده است: وگرنه سر او و اصحابش را جداکن و بفرست).

عمرسعد با دریافت نامه گفت: می‌دانستم که عبیدالله، سلامت و عافیت را نمی‌پذیرد.

ملاقات امام حسین (ع) و عمر بن سعد

امام حسین(ع) قاصدی نزد عمر بن سعد روانه ساخت که می‌ خواهم شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشیم.

ابتدا امام (ع) آغاز سخن کرد و فرمود: «ویلک‏ یابن سعد..؛ وای بر تو،‌ای پسر سعد، آیا از خدایی که بازگشت تو به سوی اوست، هراس نداری؟ ابن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم می‌‏ترسم خانه‌‏ام را ویران کنند. امام (ع) فرمود: «أنا أبنی‌ها لک‏؛ من آن را برای تو می‏ سازم..».

امام فرمود؛ تو را چه می‏ شود! خداوند به زودی در بسترت جانت را بگیرد و تو را در روز رستاخیز نیامرزد. به خدا سوگند! من امیدوارم که از گندم عراق، جز مقدار ناچیزی، نخوری».

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=21077

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.