«صبح من» با رمان نوجوان: چند روز از آن ماجراها میگذشت. کارامل و نقرهای آرامتر شده بودند و منتظر فرصت مناسبی بودند تا به دنبال پدرشان بروند.
روزی از روزها، کارامل، نقرهای را دعوت کرد تا با هم در اطراف خانهشان گشتی بزنند تا نقرهای اطراف را بهتر بشناسد.
کارامل، منتظر نقرهای ایستاده بود. نقرهای با چهرهای در هم رفته و در حالی که زیر لب غرغر میکرد، به کارامل نزدیک شد. وقتی به او رسید، کارامل پرسید: «چی شده؟ از دندهی چپ پاشدی؟»
نقرهای جواب داد: «صاحبم چنگالهام رو کوتاه کرده. نمیگه اگه یکی به من حمله کرد، من چی کار کنم. آخه به چنگالهای من چی کار داره؟»
کارامل خندید: «بیخیال، تا چشم به هم بزنی، بلند میشن.»
نقرهای چند بار پلک زد و چنگالهایش را بیرون آورد: «چشم به هم زدم؛ ولی بلند نشدن که!»
کارامل خندید و گفت: «خیلی بامزهای! یالا راه بیفت، غرغرو.»
نقرهای همان طور که دنبال کارامل راه میافتاد، پرسید: «جِف یه چیزایی راجع به «گربه گندهه» گفت ولی منظورش رو نفهمیدم. تو میدونی این یارو کیه؟»
کارامل با شنیدن نام «گربه گندهه» ایستاد و تنش شروع به لرزیدن کرد.
نقرهای که حال خواهرش را دید، سریع دوید و خودش را به او چسباند: «چیز بدی گفتم؟»
کارامل جواب داد: «اون و دارودستهش ترسناکترین گربههای شهرند!»
نقرهای پرسید: «چی؟»
کارامل نشست: «اونا گربههای خیابونیان. خیلی خطرناکند. هر گربهی خونگی بیدفاعی رو که ببینند، بهش حمله میکنند یا مجبورش میکنند عضو گروهشون بشه یا اون گربه رو میکُشند. اگر کسی مقابلشون بایسته، درجا کشته میشه. تقریباً هشتاد درصد گربههای خیابونی عضو اون گروه هستند. البته بین گربههای خیابونی، گربههای مهربون هم پیدا میشن. خلاصه اینکه اگر گربهی خیابونی دیدی، بهتره بهش نزدیک نشی.»
نقرهای گفت: «دربارهی دارودستهش گفتی ولی خودش چی؟»
کارامل با صدایی لرزان جواب داد: «اون، البته از نظر من، ترسناکترین گربهی دنیاست. اگر کسی ازش اطاعت نکنه، یا میمیره یا تا آخر عمر بدبخت میشه. دلم برای خونوادهی اون گربهی بدبخت، میسوزه.»
نقرهای متفکرانه میو کرد: «که این طور. نکتهی مهم اینه که گربههای خیابونی خطرناکند. بخشید که حرفش رو پیش آوردم. حالا راه بیفتیم دیگه. باشه؟»
کارامل گفت: «اشکال نداره. تو تازه واردی. خب، بریم» و طوری شروع به توضیح دادن و راهنمایی کردن کرد که انگار نه انگار اتفاقی افتاده است.
اما نقرهای فقط یکی از گوشهایش با کارامل بود. مصمم بود تا از خواهرش در مقابل گربه گندهه محافظت کند و اگر لازم شد، حتی شکستش بدهد.