تاریخ : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳ Thursday, 21 November , 2024
2
شرمندگی تا کی دختر؟ ـ بخش سی‌ و هفتم

پرورش مهارت‌های اکتسابی؛ این بخش: استراتژی نقشه‌ی راه

  • کد خبر : 62162
  • 09 مهر 1403 - 11:00
پرورش مهارت‌های اکتسابی؛ این بخش: استراتژی نقشه‌ی راه
برای اینکه رویکرد خودم را در مورد چگونگی استفاده از این استراتژی نقشه‌ی راه به طور شفاف بیان کنم، می‌خواهم یکی از اهداف شخصی خود را با شما به اشتراک بگذارم...

در وهله‌ی نخست، باید از نقطه‌ی پایان شروع کنید. احتمالا این رویکرد مغایر با قوانین قبلی است اما در تعیین مسیر شما، بسیار تأثیرگذار است. تاکنون تمرینات زیادی را با هم انجام داده‌ایم که دیگر اهداف مشخص و تعریف شده‌ای برای خودتان انتخاب کرده‌اید. یعنی هر هدفی که بتوانید از همین حالا روی آن متمرکز شوید. این همان نقطه‌ی آغاز است.

برای اینکه رویکرد خودم را در مورد چگونگی استفاده از این استراتژی نقشه‌ی راه به طور شفاف بیان کنم، می‌خواهم یکی از اهداف شخصی خود را با شما به اشتراک بگذارم. می‌خواستم کتاب آشپزی بنویسم. در آن مقطع وبلاگ‌نویس تغذیه بودم و نگارش کتاب آشپزی، هدف نهایی من محسوب می‌شد! خط پایان من همین بود. «ماهیت» کاملا خصوصی خودم را از طریق تمرکز بر «چراهای» خصوصی ذهنی‌ام کشف کردم. می‌خواستم محصولی برای طرفداران دستور طبخ غذاهای خانگی تولید کنم تا اولین محصولی باشد که همسو با برند مورد نظر من در آن مقطع زمانی باشد.

حالا که مقصد نهایی خود را شناختید، باید تا حدودی از تمرینات خود، آگاهی داشته و در مورد نقطه‌ی شروع خود کاملا روراست باشید. کدام دارایی‌ها، منابع و عادات فعلی شما قرار است در طول مسیر به شما کمک کنند؟ چگونه می‌توانید آنها را بسط و گسترش دهید و در راستای رشد و پیشرفت هرچه بیشتر از آنها بهره بگیرید؟ عادات منحصر به فرد کدامند که ممکن است شما را از مسیر اصلی منحرف کنند؟

چگونه می‌توانید در طراحی این موارد، هدفمند عمل کنید تا غافلگیر نشوید؟ چه عادات صحیحی را می‌توانید جایگزین عادات بد خود کنید؟

نقطه‌ی شروع من فوق‌العاده بود؛ از آنجا که حرفه‌ام وبلاگ‌نویسی بود، با عکاسان، طراحان و متخصصین تغذیه، آشنایی داشتم و می‌دانستم که می‌توانند در این مسیر به من کمک کنند. تنها چیزی که در اختیارم نبود، نماینده در عرصه‌ی ادبیات یا تجربه در حوزه‌ی کتاب آشپزی بود. در مورد امکانات و کمبود آنها کاملا با خودم روراست بودم و بالاخره کارم را شروع کردم.

حالا که می‌دانید مقصد و نقطه‌ی شروع اهدافتان چه هستند، قدم بعدی، ایده‌پردازی در مورد هر چیز کوچکی است که فکر می‌کنید می‌تواند شما را به هدفتان نزدیک‌تر کند. ایده‌پردازی‌های بزرگ همیشه با طرح پرسش‌های بزرگ‌تر شکل می‌گیرند.

به عنوان مثال، چگونه می‌توانم قراردادی برای کتاب آشپزی‌ام بنویسم؟ در آن زمان هیچ ایده‌ای در سر نداشتم. بنابراین سراغ گوگل رفتم (قسم می‌خورم که پاسخ همه‌ی ابهامات ذهنی ما را به طور رایگان در اختیارمان می‌گذارد) دقیقا همان سوال را پرسیدم.

انواع و اقسام پاسخ‌ها موجود بودند. هدفم این بود که حداقل بیست ایده در مورد چگونگی رسیدن به مقصد نهایی‌ام پیدا کنم. هر آنچه را که به ذهنم می‌رسید، عنوان کردم و چون قرار بود ایده‌پردازی کنم، در مسیر خوب یا بد بودن ایده، تردید نمی‌کردم. فقط آن را می‌نوشتم.

اشکالی که این مرحله دارد، علاوه بر پیچیده بودن آن، مسیرهای احتمالی بی‌شماری پیش روی ما هستند که می‌توانیم از آنها عبور کنیم اما قصد داریم مسیر مشخصی را برای خودمان ایجاد کنیم و در حالی که این ایده‌پردازی می‌تواند ما را رو به جلو به حرکت درآورد، تعداد زیادی نقاط شروع، توقف و تلاش‌های بدون بازده سر راه شما قرار می‌گیرند. بنابراین به جای آنکه رو به جلو حرکت کنید، باید به این امور، سر و سامان دهید. خب سوال اینجاست که چگونه این کار را انجام دهیم؟

ریچل در بخش بعدی در این زمینه بیشتر توضیح خواهد داد.

تهیه، تنظیم و تخلیص: مجله‌ی خبری «صبح من»

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=62162
  • نویسنده : ریچل هالیس
  • منبع : شرمندگی تا کی دختر؟
  • 40 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.