تاریخ : پنجشنبه, ۲۹ شهریور , ۱۴۰۳ Thursday, 19 September , 2024
0
داستان‌هایی پندآموز از جوامع‌الحکایات؛

اندر حکایت «نگاه محبت‌آمیز»

  • کد خبر : 61340
  • 26 شهریور 1403 - 13:00
اندر حکایت «نگاه محبت‌آمیز»
در دوشنبه‌های «صبح من» همراه خواهیم شد با حکایت‌هایی شیرین از جوامع‌الحکایات؛ حکایاتی کوتاه پر از نکات و اشارات سرگرم‌کننده و اخلاقی. محمدبن عوفی با نوشتن این کتاب، نام خدا را در ادبیات کهن ایران، جاودانه کرد. این حکایات توسط ناصر کشاورز، به فارسی روان بازنویسی شده است.

روزی حاکم بغداد برای شکار به بیابانی رفت و از چشم همراهان خود، دور شد. در راه پیرمردی را دید که باری از خار بر پشت خری گذاشته بود. خر در گِل فرو رفته بود و پیرمرد منتظر کسی بود که از راه برسد و به او کمک کند.

حاکم از اسب خود پایین آمد و به پیرمرد کمک کرد تا بار خار را از روی خر پایین بیاورد. بعد هم با کمک پیرمرد، خر را از گِل بیرون کشید و دوباره بار را بر روی خر گذاشت.

وقتی که پیرمرد می‌خواست برود، حاکم پنج هزار دینار هم به او بخشید.

پیرمرد به شهر رفت. خر خود را فروخت و یک اسب خرید. خانه‌ی کوچک خودش را هم فروخت و خانه‌ای بزرگ خرید.

مردم از او پرسیدند: «این اسب و خانه و ثروت را از کجا آورده‌ای؟»

گفت: «روزی مردی مهربان از کنارم گذشت و نگاهی محبت‌آمیز به من کرد. نگاه او، زندگی مرا تغییر داد. درست مثل آفتاب که وقتی به سنگ نگاه می‌کند، آن را تبدیل به جواهر می‌کند و یا وقتی به خار نگاه می‌کند، از آن گُل می‌روید.

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=61340
  • نویسنده : محمد عوفی
  • منبع : جوامع الحکایات
  • 7 بازدید
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.