تاریخ : شنبه, ۱۰ آذر , ۱۴۰۳ Saturday, 30 November , 2024
1

اربعین در کربلا چه گذشت؟

  • کد خبر : 59680
  • 04 شهریور 1403 - 10:00
اربعین در کربلا چه گذشت؟
مشهورترین واقعه‌ای که به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای کربلا بازگو می‌شود جریان رسیدن کاروان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به کربلا و هم زمانی این ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاری در کربلا و زیارت قبر شریف امام حسین(ع) توسط او...

«صبح من» با مناسبت‌های مذهبی: مشهورترین واقعه‌ای که به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای کربلا بازگو می‌شود جریان رسیدن کاروان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به کربلا و هم زمانی این ماجرا با حضور جابر بن عبدالله انصاری در کربلا و زیارت قبر شریف امام حسین(ع) توسط او.

به گزارش مجله‌ی خبری «صبح من»، هر چند برخی از صاحب نظران این وقایع را بعید دانسته و منکر آن شده‌اند، اما تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد که این بعید دانستن‌ها و انکار‌ها صحیح نیست و دلیل قابل قبولی برای رد این دو واقعه وجود ندارد.

آنچه در ادامه می‌آید گزارش‌هایی از این دو واقعه در منابع موجود است:

مصباح الزائر به نقل از عطا می‌نویسد: روز بیستم صفر، با جابربن‌عبداللّه بودم هنگامى که به غاضریّه رسیدیم در جوى آنجا غسل کرد و پیراهن پاکیزه‌اى را که همراه داشت، پوشید. سپس به من گفت: «اى عطا! آیا عطرى به همراه دارى؟»

گفتم: «سُعد (مادّه‌اى خوشبوکننده) دارم.»

او از آن به سر و بدنش مالید. سپس با پای برهنه رفت تا نزد سرِ امام حسین(ع) ایستاد و سه تکبیر گفت و بی‌هوش، بر زمین افتاد و هنگامى که به هوش آمد، شنیدم که مى گوید: «سلام بر شما، اى خاندان خدا …»

بشاره المصطفى به نقل از عطیّه عوفى می‌نویسد: همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حرکت کردیم. هنگامى که به کربلا رسیدیم، جابر به کرانه فرات، نزدیک شد و غسل کرد و پیراهن و ردایى به تن کرد و کیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن که ذکر خداى متعال گفت، تا این که به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار.

چون دست او را بر قبر گذاشتم، بی‌هوش، بر روى قبر افتاد. کمی آب بر او پاشیدم و هنگامى که به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!»

بیشتر بخوانید:

آن گاه گفت: «دوست، پاسخ دوست را نمى‌دهد؟!»

سپس گفت: «چگونه پاسخ دهى، در حالى که خون رگ‌هایت را بر میان شانه‌ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت، جدایى انداختند؟! گواهى مى‌دهم که تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم‌پیمان تقوا و چکیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب کسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى. و چگونه چنین نباشى، در حالى که از دست سَرور پیامبران، غذا خورده‌اى و در دامان تقواپیشگان، پرورش یافته‌اى و از سینه ایمان، شیر نوشیده‌اى و با اسلام، تو را از شیر گرفته‌اند.

پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل‌هاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آنکه در این، تردیدى رود که همه این‌ها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مى‌دهم که تو بر همان روشى رفتى که برادرت یحیى بن زکریّا رفت.»

آن گاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روح‌هایى که گرداگردِ حسین، فرود آمده، همراهش شُدید! گواهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى، باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن که محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم.»

به جابر گفتم: «اى جابر! چگونه [با آنان شریک باشیم]، با آنکه ما نه به درّه‌اى فرود آمدیم و نه از کوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى که اینان، سرهایشان از پیکر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!»

جابر گفت: «اى عطیّه! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا(ص) مى‌فرماید: «هر کس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى‌شود، و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد، در کارشان شریک مى‌شود»، و سوگند به آن که محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم، همان است که حسین(ع) و یارانش بر آن رفته‌اند. مرا به سوى خانه هاى کوفه ببر.

هنگامى که بخشى از راه را رفتیم، گفت: «اى عطیّه! آیا سفارشى به تو بکنم، که دیگر گمان ندارم پس از این سفر، تو را ببینم. دوستدار خاندان محمّد را، تا زمانى که آنان را دوست مى‌دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد را، تا زمانى که با آنان دشمن است، دشمن بدار، هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد و خاندان محمّد، رفاقت کن، که اگر یک گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مى‌مانَد؛ چرا که دوستدار آنان، به بهشت بازمى‌گردد و دشمن آنان، به سوى آتش [دوزخ] مى‌رود.»

مسارّ الشیعه می‌نویسد: در روز بیستم ماه صفر، بازگشت اهل حرمِ سَرور و مولایمان اباعبداللّه الحسین(ع) از شام به شهر پیامبر(ص) است و آن، همان روزى است که جابربن‌عبداللّه بن حِزام انصارى، صحابى پیامبر خدا(ص) ـ که خداى متعال از او خشنود باد ـ براى زیارت قبر اباعبداللّه(ع) از مدینه به کربلا آمد. او نخستین زائر امام حسین(ع) از میان مردم (یعنى از غیر خانواده ایشان) است.

کفعمى در کتاب المصباح می‌نویسد: زیارت اربعین (چهلم) را به این خاطر چنین نامیدند که زمان آن، روز بیستم ماه صفر است که چهل روز از کشته شدن امام حسین(ع) مى‌گذرد و همان، روز ورود جابر بن عبداللّه انصارى، صحابى پیامبر(ص)، از مدینه به کربلا براى زیارت قبر امام حسین(ع) است. او نخستین زائر امام حسین(ع) از میان مردم است..؛ و در این روز، بازگشت اهل بیتِ امام حسین(ع) از شام به مدینه نیز اتفاق افتاده است.

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=59680

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.