تاریخ : پنجشنبه, ۲۹ شهریور , ۱۴۰۳ Thursday, 19 September , 2024
1
داستان دنباله‌دار؛

هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت هفتم

  • کد خبر : 54647
  • 12 تیر 1403 - 13:00
هر چه باشی، تو به ریشه‌ات وصلی ـ قسمت هفتم
من که همینجوری خیره مونده بودم و صداها برایم گنگ شده بود با ضربه الکس روی دوشم به خودم اومدم و همه برگشتیم اتاق....

مجله‌ی خبری «صبح من»: ـ «برخلاف میلم باید بهتون بگم که با شما باید خداحفظی کنیم. پرورشگاه‌ها هر کدوم سن خاصی رو نگه میدارن دیگه نمیشه شما رو با بچه‌های کوچیکتر نگه داشت. همین الان هم دیر شده، فردا صبح میریم با هم جای جدید. الان هم ببخشید خیلی کار دارم بی‌زحمت برید وسایلتونو جمع کنید.»

من که همینجوری خیره مونده بودم و صداها برایم گنگ شده بود با ضربه الکس روی دوشم به خودم اومدم و همه برگشتیم اتاق.

دیوید که از کلافگی روی تختش نشسته و به زمین خیره شده بود گفت: «من می‌دونستم. هر روز می‌گفتم امروز نه، فردا، فردا نه، پس فردا. آخه از آقای هری شنیده بودم ما موندنی نیستیم.»

جکس که داشت وسایلش را جمع می‌کرد، گفت: «جای شکرش باقیه نگفتن باید از هم جدا بشید.»

الکس با نگرانی جواب داد: «شاید اونجا اتاقمونو جدا کردند، اون وقت چه غلطی بکنیم؟!»

من بدون دادن نظر، شروع کردم به جمع کردن وسایل. تا شب دیگر هیچ کس حرفی نزد. صبح که با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدیم، هنوز همه پکر بودیم.

جکس بدون مقدمه زد زیر گریه. دیوید گفت: «جکس اگر بس نکنی منم گریه می‌کنم هاااا!»

گفتم: «بذار گریه کنه، چی کارش داری؟ فقط تا ساعت هشت، جمعش کنین چون باید آماده باشیم میان دنبالمون.»

الکس گفت: «بچه‌ها من دیشب خیلی بیدار بودم و فکر می‌کردم، بهتره به این قضیه، مثبت نگاه کنیم. شاید به نفعمون باشه. بچه‌های هم سن خودمون یا بزرگتر. محیط بهتر. شاید کلی اتفاق تازه داشته باشه.»

تا ساعت هشت بحث بر سر این بود که چه کنیم چه نکنیم تا جای جدید را راحت‌تر بپذیریم. بحث بالا گرفته بود که صدای در، نگرانی را به همه برگرداند. سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم. راه خیلی دور بود. بالاخره رسیدیم.

یک ساختمان مجلل و قشنگ. همه از ظاهرش به شوق آمدیم. از همه بیشتر، جکس سرکیف شده بود. به دفتر محل جدید رسیدیم. مدیر، مرد جوانی بود.

بعد از کلی توضیح،‌ یک کلید داد و گفت: همگی برید طبقه دوم اتاق ۱۴.

وقتی گفت، «اتاق ۱۴» دوباره رفتم تو هم، یادم افتاد که ….

ادامه دارد…

استفاده از مطلب تنها با ذکر نام نویسنده و منبع، مجاز است.

اخبار «صبح من» را در بله و ایتا دنبال کنید:
کانال «صبح من» در بله:
https://ble.ir/sobheman
کانال «صبح من» در ایتا:
https://eitaa.com/Sobheman

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=54647

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.