تاریخ : چهارشنبه, ۹ آبان , ۱۴۰۳ Wednesday, 30 October , 2024
7

بزرگداشت مقام زن و مادر در مکتب سلیمانی

  • کد خبر : 34533
  • 13 دی 1402 - 13:40
بزرگداشت مقام زن و مادر در مکتب سلیمانی
سالروز شهادت سردار دل‌ها و همزمانی آن با روز مادر، فرصتی است تا به نقل خاطراتی از سردار سلیمانی و جایگاه مقام زن در مکتب او بپردازیم.

مجله‌ی خبری «صبح من»: بی‌تردید باید بپذیریم سردار شهید سلیمانی همان‌گونه که مقام معظم رهبری فرمودند «.. ما به حاج قاسم سلیمانی شهید عزیز… به چشم یک فرد نگاه نکنیم؛ به آن‌ها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه درس‌آموز، با این چشم نگاه کنیم»، صاحب مکتب است هم در عرصه مدیریت نظامی و استراتژیک و هم در عرصه‌های اخلاق و معنویت. یکی از جلوه‌های زیبای زندگی سردار دل‌ها را بی‌تردید باید در لوای احترام و خضوع در برابر مقام شامخ زن بدانیم. ایشان برای زن به‌ویژه مادر احترام ویژه قائل بود و این‌جایگاه فقط منحصر به مادر و همسر خود نمی‌شد و روایات و خاطراتی که از او بیان می‌شود، نشانه‌هایی از آن است.

سالروز شهادت سردار دل‌ها و همزمانی آن با روز مادر، فرصتی است تا به نقل خاطراتی از سردار سلیمانی و جایگاه مقام زن در مکتب او بپردازیم:

سردار سلیمانی در کتاب خودنوشت «از چیزی نمی‌ترسیدم»، نوع ارتباط و مهر مادرش را این‌گونه تعریف می‌کند: «مدتی بعد از تولدم در زمستان سردی دچار مریضی سرخجه می‌شوم که پدر و مادرم امیدی به شفای من نداشتند. در سرمای زمستان، مادرم در حالی‌که برف تا بالای زانو آمده بود، مرا به پشت خود می‌بندد و به سمت رابر جهت معاینه دکتر می‌برد. علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل او به من، موجب می‌شود من به جای دو سال، سه سال شیر بخورم. روز‌های جدایی من از سینه پر مهر و محبت مادرم روز‌های سختی بود. کم‌کم عادت کردم. سال‌ها طول کشید تا در سینه مادرم دیگر شیری نباشد. آرام آرام از بغل مادرم به چادر بسته شده به پشت او منتقل شدم. بعضی وقت‌ها از صبح تا ظهر یکسره، روی پشت او داخل چادر بسته شده قرار گرفته بودم و او در تمام این مدت در حال کار کردن بود. یا درو می‌کرد یا بافه جمع می‌کرد یا خانه را رفت و روب می‌کرد یا گله را شیر می‌دوشید. غذا و نان می‌پخت و … و من چه آرامشی داشتم در پشت او. همان‌جا می‌خوابیدم. به‌نظرم مادرم هم از حرارت من آرامش داشت. زمانی که راه افتادم مادرم کارش بیشتر شد. یا با پای برهنه یا با دمپایی پلاستیکی مادرم دنبالش راه می‌افتادم. مثل جوجه اردکی دنبال او بودم.»

ازجمله نکات قابل تأمل در مورد سردار شهید قاسم سلیمانی، ارادات ویژه ایشان به مادر بزرگوارشان بود که در ایام حیات مادر و به‌رغم همه مشغله‌های کاری، هیچگاه سر زدن به او از دستور کار شهید سلیمانی خارج نمی‌شد. برادرش نقل می‌کند: مادرم مریض بود و حاج قاسم هم می‌خواست به سوریه برود. قبل از خروج از خانه، می‌خواست پای مادرم را که زیر پتو خوابیده بود، ببوسد که مادر اجازه نمی‌داد. به خاطر وضعیت مادر، حاج قاسم می‌خواست به سفر سوریه نرود، می‌خواست بگوید که به‌خاطر شرایط مادر نمی‌تواند به سوریه برود؛ از طرفی سفر هم بسیار مهم بود و به ایشان مرتب زنگ می‌زدند و می‌گفتند حتما باید باشید و اگر نباشید موفقیتی هم (احتمالا در عملیات) نخواهد بود.مادر خوابیده بود، یکبار از درِ خانه زد بیرون و رفت، بعد سریع برگشت، پتو را زد بالا، کف پای مادر را بوسید.

دوباره رفت، مجدد برگشت و کف پای دیگر مادر را بوسید. این بار برای بار سوم وقتی رفت، برگشت و صورت مادر را بوسید، بعد خداحافظی کرد و رفت.

همان زمان، قبل از این‌که خداحافظی نهایی را بکند و برود به پدر و مادر گفته بود: «وا… اگر شما بگویید من بمانم، نمی‌روم» یعنی پدر و مادر را بر هر کاری ارجح می‌دانست.

یکی دیگر از جلوه‌های ویژه سردار سلیمانی در ارتباط با همسرش شکل گرفت. آخرین نامه او به همسرش که به مناسبت روز میلاد حضرت زهرا (س) نوشته بود و قدردانی از ۴۰ سال تلاش او، نشان از اهمیتی دارد که برای همسر قائل است و می‌تواند درس دیگری از مکتب سلیمانی به حساب آید. او در این نامه که به نوعی می‌توان آن را آخرین هدیه روز زن حاج قاسم به همسرش نیز دانست، نوشته بود:

همسر گران‌قدر عزیز و مهربانم حاجیه حکیمه عزیزم
سلام علیکم
حقیقتا مانده‌ام در پیشگاه خداوند که چگونه می‌توانم در این روز‌های قریب رفتن، حق نزدیک به ۴۰ ساله شما را ادا کنم. امیدی جز به بخشش و محبت پیوسته شما و خداوند سبحان ندارم. روزت را تبریک می‌گویم و به‌خاطر این صبر ۴۰ ساله دستت را می‌بوسم. از خداوند سبحان طول عمر توأم با زندگی فاطمی برایت خواهانم و از این‌که اولین سال را در روز مادر بدون مادر به سر می‌کنی برایت صبر و برای آن مرحومه مجاهد اجر و غفران الهی خواهانم.
همسر ناتوانت در ادای حق الهی خود

مادران شهدا اولویت اصلی حاج قاسم بودند، دیدار‌های دوره‌ای او با خانواده شهدای روستای خود و کرمان، با وجود مشغله‌های کاری هیچ زمان از اذهان پاک نمی‌شود.

سردار حسنی‌سعدی، مدیر کل بنیاد شهید کرمان در این ارتباط می‌گوید: بعد از هر ماموریت زمانی که به «قنات ملک» می‌رفت اولین کارش سر زدن به مادری بود که فرزندش در دفاع‌مقدس شهید شد. سردار حسنی‌سعدی، مدیر کل بنیاد شهید کرمان درباره ارتباط شهید سلیمانی با خانواده شهدای این استان گفته است: شهید سلیمانی دفترچه تلفنی داشت که در آن شماره حدود ۱۵۰ خانواده شهید فهرست شده بود و برخی روز‌ها با چندتای‌شان تماس می‌گرفت. ارتباط حاج قاسم با بعضی مادران شهدا، خیلی خاص بود. نسبت به مادر شهید علی شفیعی هم همین احساس را داشت. گاهی حتی از سوریه به او زنگ می‌زد و صحبت می‌کرد. مادر شهید شفیعی می‌گفت: «حاج قاسم نیمه شب از سوریه زنگ می‌زند و با هم صحبت می‌کنیم. بعد می‌گفت: حالا دیگر خستگی‌ام رفع شد و به آرامش رسیدم. مادر! دیگر برو بخواب.» این مادر، دیگر هیچ کس را ندارد. به همین دلیل، سردار سلیمانی هر وقت به کرمان می‌آمد، همیشه به ایشان سر می‌زد.

لینک کوتاه : https://sobheman.com/?p=34533

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.