رمان کوه‌های سفید ـ بخش سوم

مجله‌ی خبری «صبح من»: صدا را می‌شناختم؛ صدای «هنری پارکر» بود. این «هنری»، پسرعموی من بود. راستی اسم من هم «ویل پارکر» است. اما من و هنری با هم دوست نبودیم. از آنجا که مردم ما معمولا برای ازدواج به جاهای دور نمی‌رفتند و با همان افراد دهکده ازدواج می‌کردند، من پسرخاله و پسرعموهای زیادی … ادامه خواندن رمان کوه‌های سفید ـ بخش سوم