رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۵۸
مجلهی خبری «صبح من»: نقرهای سر درنمیآورد که چرا گربهی سایهای این تصاویر را به او نشان میدهد. اصلاً به نقرهای چه ربطی داشت؟ با عصبانیت فکر کرد: «اینا به من چه ربطی داره؟» نقرهای حس کرد که گربهی سایهای در سرش آه میکشد. آهش مثل نسیمی که برگهای پاییزی را وادار به ریختن کند، … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقرهای؛ جنگجویان تاریکی – بخش ۵۸
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.