رویای کاراملی با اکلیل نقرهای ـ بخش صد و نهم
مجلهی خبری «صبح من»: وقتی کارامل از خواب بیدار شد، از لانه بیرون رفت. نقرهای که تقریبا هوشیار بود، از خواب پرید. کمی صبر کرد تا کارامل و خاکستری از اردوگاه بیرون بروند و بعد از لانه بیرون رفت. داشت از اردوگاه بیرون میرفت که پدرش او را صدا زد: «داری کجا میری؟» نقرهای برگشت … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقرهای ـ بخش صد و نهم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.