رویای کاراملی با اکلیل نقرهای ـ بخش صد و پنجم
مجلهی خبری «صبح من»: آن شب نقرهای راحت نخوابید. خواب میدید که خاکستری و کارامل از او رو برمیگردانند. وقتی برای بیستمین بار در یک ساعت اخیر، از خواب پرید، فهمید که خاکستری از دست او به شدت ناراحت است. نشست و نفس عمیقی کشید. خودش را متقاعد کرد که به عنوان یک برادر، وظیفهی … ادامه خواندن رویای کاراملی با اکلیل نقرهای ـ بخش صد و پنجم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.