رویای کاراملی با اَکلیل نقرهای ـ بخش هفتادوپنجم
مجلهی خبری «صبح من»: گربهی نر غولپیکر سیاهی پرسید: «اگه با زبون خوش نریم چی میشه؟» دو گربهی همراهش، خندهکنان، دور گربههای قبیلهی آتش چرخیدند. «راه راه» و «نقرهای» برای اینکه هوای هم را داشته باشند. پشت به پشت هم ایستادند. «راه راه» زیرلب گفت: «قراره چه بلایی سرمون بیاد؟ خیلی ناجوره توی اولین نبردمون … ادامه خواندن رویای کاراملی با اَکلیل نقرهای ـ بخش هفتادوپنجم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.