رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش هفتادوچهارم
مجلهی خبری «صبح من»: «راه راه» صورتش را تا کنار صورت موش پایین آورد و دندانهای تیزش را به رخ او کشید: «ببین، موشی. حرف اضافه بزنی، خودت که میدونی چی میشه. میدونی یا برات به صورت عملی شرح بدم؟» «فِرِد» دستان فسقلیاش را روی چشمانش گذاشت: «میدونم. خوب هم میدونم. خیلی خوشت میاد ملت … ادامه خواندن رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش هفتادوچهارم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.