رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش شصتوهشتم
مجلهی خبری «صبح من»: دودهپوستین که غافلگیر شده بود، برای رهایی از دست خاکستری، به پشت غلتید. اما خاکستری بیخیال نشده بود.دو گربه به هم پیچیدند و دور تا دور اردوگاه چرخیدند.گربههای حاضر در جلسه، از سر راه آن دو کنار میپریدند تا خودشان را نجات دهند. سرانجام دودهپوستین و خاکستری، نفس نفسزنان، از هم … ادامه خواندن رویای کاراملی با اَکلیلِ نقرهای ـ بخش شصتوهشتم
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.