رویای کاراملی با اَکلیلِ نقره‌ای ـ بخش پنجاه‌وچهارم

مجله‌ی خبری «صبح من»: کارامل تا مدتی خوابش نمی‌برد. به موضوعات مختلفی فکر می‌کرد؛ به رفتار عجیب نقره‌‌ای و خاکستری، زندگی در جنگل، مادرش که خیلی دلتنگش بود و … .خواب از سرش پریده بود. آن قدر به هر چیزی که فکرش را کنید، اندیشید تا از فکر کردن زیاد، سر درد گرفت. با خودش … ادامه خواندن رویای کاراملی با اَکلیلِ نقره‌ای ـ بخش پنجاه‌وچهارم